زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را ‏کین عمر طی نمودیم اندر امیدواری

روز پرکاریه ...


معمولا همه توو مطب دندون پزشکی عجله دارن...


یه تعدادی دندونشون درد میکنه،یه تعدادی قصد دارن اقدام به بارداری کنن و پزشک زنانشون یه ضرب الاجل چند هفته ای بهشون میده ، یه تعداد مدیدی یه مراسمی رو پیش رو دارن که باید تا اون موقع کارشون تموم شه یکیشون عروسی خودشه یا پسر و دخترش یا خاله خانمه یا عمه خانم یا آقای داماد یام یکی از بستگان نزدیک، یه تعدادی میخوان زود جای خالی دندوناشون پر شه تا بتونن راحت تر غذا بخورن و از شر معده درد خلاص بشن ،یه تعدادم که یا یه شهر دیگه کار میکنن یام دانشجو هستن و تعطیلات رو اومدن خونه...

خلاصه توو مطب دندون پزشکا هر مراجعه کننده ای از جانب خودش به حق عجله داره مام فقط دوتا دست و چندتا لابراتوار همیشه مشغول داریم...


دل مشغولی های قشنگیه :)


#عنوان از سعدی


مراقب عزیزترین دارایی هامون باشیم...

لطفاً این روزا بیشتر مواظب بچه هاتون باشین...


طی چند روز گذشته کلی مراجعه کننده داشتیم که یا از دوچرخه افتادن یا وسط بازی خوردن زمین یام وقتی توو باغ خانواده مشغول کبابا و منقل بودن بچه افتاده توو چاه و دندونای جلویش جوری ترک خورده و شکسته که چاره ای جز کشیدن مابقی دندون برامون نمونده...


این چند هفته ی اخیر کلی بچه با چشم گریون و دندون شکسته داشتیم...


لطفاً یه کم بیشتر مراقب بچه ها باشیم،همگی...


نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دلِ من خمارِ صد شبه دارم شرابخانه کجاست؟

این روزها تفریحاتم به غیر از گشت و گذار های شبانه توو یوتیوب ، نشستن روی صندلی و زل زدن به منظره ی مطبه...


منظره اش رو خیلی دوست دارم....

رفت و اومد آدما، صدای ماشینا ، بازی بچه ها توو پارک، پیرمردای باز نشسته، نوجوونای دوچرخه سوار و فالوده فروشی که کنج پارک بی خبر از نگاه های من مشغول کارشه...


موهام با باد خنک کولر میریزه روی پیشونیم ، توی سرم کلی فکر میچرخه اما نگاهم به رفت و اومد ماشیناس...


#عنوان از حافظ


زیبا نیست؟

دانشگاه یه کورس سی روزه توو یه کشور دیگه گذاشته برامون فقط تنها مشکلی که هست اینکه گواهی دو دوز واکسن رو میخوان:)



حال دل می بینم و بر خود ترحم میکنم همچو بیماری که بیند رنج بیماری دگر

خواستگار های مصرانه ی آقای اصغری همچنان ادامه داره...


کمک خواستن از آقای دکتر تا دوستان و همکاران بابام تا مدام حرف زدن و ابراز علاقه کردن تا هدیه فرستادن و شیرینی فرستادن و خیلی حرف ها و کارای دیگه که کاسه ی صبر همه رو لبریز کرده و من رو پیش آقای دکتر شرمنده...


زنگ زدن های شبانه به دکتر، مطب اومدن ها و ادعای عاشق بودن برای دکتر تا بتونه ایشون رو راضی کنه منو راضی کنن:/


دکتر میخنده و سعی میکنه تا من حس بدی پیدا نکنم و به شوخی میگه تو خودتو اذیت نکن خانم دکتر مدلش اونه دیگه ...


این خواستگاری ها حتی با جواب رد مستقیم خودم و تا دم در اومدن خانواده ی ایشون و جواب رد شنیدن از بابا هم قطع نشده...


منتظر دانشگاهم که باز شه و بریم سر کارمون...



#عنوان از طالب آملی


اندر احوالات این روز ها....

امتحانا تموم شدن و همچنان دارم به کارآموزیم ادامه میدم....

کشور دانشجویی هنوز تصمیم نگرفته که ترم جدید که تقریبا دو ماه دیگه شروع میشه حضوری باشه یا آنلاین...


البته اگر موج جدید کرونا رو که قرار بیاد در نظر بگیریم نمیشه مطمئن بود که تصمیم دانشگاه به چه قرار هستش...


این روزا به یک برنامه ریزی جدی برای ورق زدن کتابام نیاز دارم....