زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

در جواب آوا...

سلام :)


الان دیگه مدتی هست که بیشتر دانشگاه ها همون اول فاند نمیدن... 

یعنی شما باید قبول شی و چندترم جزو بهترین ها باشی تا فاند بهت تعلق بگیره... 


یا اینکه جزو نفرات برتر امتحان ورودی دانشگاه باشی و سوابق تحصیلی درخشانیم داشته باشی و قصد داشته باشی تا مدت ها در اون کشور زندگی کنی تا فاند بهت تعلق بگیره... 

البته استثنا همیشه توو همه چیز وجود داره... 


من تابستون سال قبل از طریق یکی از موسسات اعزام دانشجو اقدام کردم برای شرکت توو آزمون یه کشور دیگه که قبول نشدم... 


توی امتحانا این کشورم خودم شخصاً اقدام کردم و قبول شدم... 


یعنی همزمان برای دوتا کشور مختلف با دوتا زبان مختلف آماده شدم... 

توی امتحانای ورودی اینجا قبول شدم و فعلاً به مدت پنج سال موندگارش شدم... 


هزینه ها رو خانواده ام پرداخت میکنه و قصدم ندارم حتی اگه فاند بهم تعلق گرفت ازش استفاده کنم... 

شاید برای تخصص توی یه کشور دیگه ازش استفاده کردم... 


شهریه ها به دلار عه... همچین کمم نیست... البته تنها دلیلش اختلاف ارزش پول ماست... 


برای همین ترمای اول که قسمت عمده اش آماده سازی و پایه سازی برای دانشجو های خارجی عه حدود 12میلیون به پول ما شهریه دادم... 

البته ترمای بعد بیشترم میشه... 


برای شرکت توو آزمونای ورودی کشورای دیگه فقط باید سوابق سه سال تحصیلیت،دیپلم و مدرک پیش دانشگاهیت رو به همراه پاسپورت ترجمه کنی و بعد نتایج با چند قطعه عکس براشون بفرستی... 



بعضی دانشگاه ها مثل دانشگاه ما مصاحبه هم دارن که میخوان میزان مهارت شما رو در مورد زبان رایج کشورشون یا حتی اطلاعات علمیت محک بزنن... 


میشه گفت قبول شدن خارج از ای/را/ن به مراتب راحت تر از اینجاس... 


وقتی از همه ی اون مراحل بالا رد شدی ،و رئیس دانشگاه مدارک شما رو بعد از رویت سوابق تحصیلیت قبول کرد شما رو به یکی از اساتید دانشگاه ارجاع میده... 


از اون به بعد اون شخص رو تا آخرین روز تحصیلیتون توی اون دانشگاه زیاد خواهید دید... 

اون آدم مسئول مستقیم شماس... 


هر کاری که داشته باشید یا از طریق شماره ی تماسش که خودش بهتون میده ،باهاش تماس میگیرین... 

یا براش ایمیل میفرستین و یا حضوری میرین دفترش و میبینینش... 


البته برای همه ی اینا یه ساعت مشخصی رو مقرر میکنه که ممکنه اون ساعتی که برای یادآوری ویزا باید باهاش تماس بگیرین ساعت سه ی صبح ما باشه اما به وقت کشور ایشون وسط وقت کاری باشه... 


خلاصه شما هر سازی زدید ایشون باید برقصه ،ایشونم هر سازی زد شما باید برقصید... 


در نهایت که به استاد مذکور یادآوری کردین که ویزای تحصیلی یک ساله ی شما رو براتون بفرسته ،در نهایت یا به سفا/رت خونه ی اون کشور در تهران یا هر شهر دیگه ای که کنس/ولگری اونجا هست و شما درخواست کردین ویزاتون رو اونجا بفرستن ،مراجعه میکنین و ویزاتون رو دریافت میکنین...

 

یا از طریق آژانسای هواپیمایی به صورت الکترونیکی ویزاتون رو تحویل میگیرین و هزینه ای رو که آژانس داده نقدی پرداخت میکنین... 


حالا باید تا شروع ترم جدید یه بلیط به مقصد شهر دانشجویی تون بخرین و یکسال ،تا زمان تمدید مجدد ویزا ،راحت به کشور دانشجویی تون رفت و آمد داشته داشته باشین... 


امیدوارم تمام سوال هاتون رو جواب داده باشم... 

کامنتدونی رو باز میذارم ،اگر سوالی بود بپرسید ،هر قدر که درباره اش اطلاعی داشته باشم ،جواب میدم... 


بگذر...


بگذر

تابستان

بگذر ...

حال من با تو خوب نمی شود

پاییز

حال مرا خوب میشناسد ...


#محمود_دولت_آبادی


دخترخاله ی عروس هستم :)

همین الان ،after party دخترخاله :)


چه دعایی کُنَمَت بهتر ازین که شود عاقبتت ختمِ به من


من نمی‌خواهم کسی بیاید که عقلم را سر جایش بیاورد و منطقم را بالا ببرد. 

یا بگوید چگونه بخند و بپوش و ببین. چگونه باش و نباش. 

من فقط دلم می‌خواهد، کسی بیاید که با او دیوانه ی بهتری باشم .. 

همین ...


مریم  قهرمانلو


*عنوان از علی_شا


ما در میان رقصیم رقصان کن آن میان را

عصری خاله ته تغاری راهی شهر زادگاه شد... 


طبق معمول در اولین ساعات یکی از روزهای خدا که یکشنبه باشه راهی شهر دانشجویی میشم تا برم و کارای ثبت نام رو تموم کنم و مجدد برگردم تا کارای اسباب کشی رو هم تموم کنیم :)


کمتر از پنج ساعت تا زمان رفتن فرصت هست تا دوباره وسایل رو چک کنم :)


مقصد بعدی سف/ار/ت ای/را/ن در شهر دانشجویی در اولین روزکاری کشور دانشجویی عه که میشه دوشنبه... 

بعدم دانشگاه و اتمام کارای ثبت نام و انتظار برای رسیدن ویزای دانشجویی:)


*عنوان از مولانا 


دخترِ هزار خوشه‌ی انگور!


هی شهدِ انگورِ شهریوری 

که دانه دانه می‌شمارَمَت از لمسِ لب و 

سُبحانِ سرانگشت و 

این تبِ تمام، 

ببین چه طعمی می‌دهد این خُنکایِ وِلَرم، 

که بی‌انصاف 

زبانِ مرا به زکاتِ بوسه بسته است. 


بیا و ببین مرا 

این منِ باز آمده از پرده‌های وَرا، 

این منِ ولگردِ واژهْ‌باز 

که گاه 

آهسته از خودش می‌پرسد: 

عطرآلوده‌ی آهویِ کدامِ ضامنِ خسته‌ای 

که کُفر به دامن و 

کلمه بر کرانه‌ی ناگفته‌هات بسته‌اند. 

هی دختر 

دخترِ هزار خوشه‌ی انگور!


#سیدعلی_صالحی


خانم مادر خانمی!

رفتیم خرید... 

تمام رنگای یه نوع شال رو برداشتم... خاله ته تغاریم یه چندتایی باب میلش انتخاب کرد ... 


اومدیم خونه مامان گفت بذار امتحان کنم ببینم کدومش به من میاد منم یکی بردارم... 


نتیجه این شد که به عقیده ی خودش همش به شدت خوب شد! به جز دو رنگ !  و بی چک و چونه همه رو برداشت!!