زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

ختم کلام

کشته شدم به دست کسی که فکر میکردم میشناسمش... فکر میکردم... 


خودم این اجازه رو با حماقت هام بهت دادم.... 

حالا مردی برام، مطمئن باش توو دلم مردی و هیچ شدی... 


نامردی و سنگدل.... بیشتر از اونی که تصورش رو بکنی.... 



عشق چیزی بود که ما لایقش نبودیم.... 


دیگه سمت من نیا حتی به عنوان یه دوست یه همشهری یه همکلاسی.... 


دیگه مرده و زنده ی من برات غریبه باشه همون جوری که تو از امشب برا من از هر غریبه ای غریبه تری.... 



تو خودت رو در من کشتی، نمیفهمی این یعنی چی.... نمیخوای بفهمی.... 


حالا دیگه قلبم از تو نمیرنجه چون هیچ شدی... 


دور باش و نباش دیگه هیچ وقت نباش.... هیچ وقت... 


مجال خواب نمی‌ باشدم ز دست خیال ...!

دیشب بین عقل و قلبم جنگ بود سر گفتن یا نگفتن یه جمله ی چهار کلمه ای.... 

اولین کلمه که گفته شد جای زخمی که هنوزم خوب نشده تیر کشید و من 

 لال شدم... 

نباید میفهمیدی پس نگفتم... 



میگی بوی ععطر روی میزت قشنگ بود همون عطر شقایق.... 

هم تو میدونی اون عطر منه هم من...

شاید اگه ساده تر میگفتی دلت تنگ شده این زخم سمجی که خودت زدی شانسی برای خوب شدن پیدا میکرد همون دیشب.... ولی تو در حال فراری حتی هنوزم وقتی با پای خودت میای... 

جنگت با من نیست ولی با من میجنگی... 





*عنوان از سعدی