زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

سازت را با بهار کوک کن مرا با چشم هات !

رسماً اعلام میکنم که دچار عوارض عید شدم!

در مرز انفجارم! 


اونقدر که پسر کوچولو و من شیرینی خوردیم به احتمال زیاد امشب منفجر شیم... 

دوتا بچه ی شکمو توو یه خونه نتیجه اش میشه همین... 


بهاااااااااااااااار خوش اومدی :)

زمین 

چ ق د ر

زن است !!


پشت به پشت 

هر سال بهار 

یک شکم،


"زندگی" 


می زاید 



#هستی_دارایی



+رفقا بهارتون مبارک :)

عیدتون مبارک :)

حال دلتون خوب باشه همیشهههههههههههههههههههههههه :)




زمین بهاری :)

تکرارم کن 

زمین بهاری! تکرارم کن


حیف است 

در چنین هلهله ای 

از خاک نرویم


#شمس_لنگرودی


عید لبخند توست ؛ که زمستان پنهانش کرده تا وقت خداحافظی هدیه دهد به بهار ...


قبل از تحویلِ سال؛

کاغذ

قلم

و بنویسیم...

 از سرِ خط؛


 نام  تک تک کسانی که 

آمدند و ماندند و شدند دلیلِ لبخندهایمان

حالِ خوبمان

رویشان حساب کردیم و حسابی سربلندمان کردند

ادعا نداشتند

دوست داشتنشان را ثابت کردند

ما را براى خودمان میخواستند

اینها را نگه دارید!


وجودشان را تمدید کنید تا جایگزینِ تمامِ آنهایى باشند که چشمِ دیدنِ خوشیمان را نداشتند.

که لب بودند

که فقط حرف زدند و در عمل شرمنده مان کردند


بعضى ها تازه قدم اند اما وجودشان می ارزد به قدیمیها.

نگه دارید تمامِ این خوبها را

اینها وجودشان هزاران هزار  بهار است در زندگی 


#علی قاضی نظام


بهار نود و شش :)

بهار نود و شش عزیزم سلام
می دانم سرت شلوغ است و داری چمدانت را برای آمدن،آماده می کنی...

خواستم بگویم میان باران و بوی عشق و شکوفه های رنگارنگ برای همه ی آدم ها یک دشت آرزوی برآورده شده بگذار توی چمدانت 
که امسال تا جایی که جا داشتیم دلمان شکست،اشکمان تپید،نگاهمان غرق انتظار شد.

که امسالمان سال بغض بود،سال آه بود سال خداحافظی های سیاه بود.
حالا که داری از راه می رسی
 توی آغوشت برایمان عشق بیاور توی چشمهایت برایمان اشک شوق بیاور.

بهار نود و شش عزیزم لطفا آنقدر خوب باش تا تمام روزهای سال به یمن آمدنت غصه ها را به در کنند،لطفا زودتر بیا که دلمان به آمدنت خوش است.
#صفا_سلدوزی

امیدوارم در سال جدید، مُهر خدا پای همه تصمیمات زندگی‌تان باشد

توی کتابی که عیدی گرفته بودم خواندم آدم برای رسیدن به آرزوهایش باید آن‌ها را بنویسد. 

اما قبلش، باید خودش را خوب به خدا معرفی کند. 

تاکید کرده بود که نوشتن آرزوها، فرشته ها را به تکاپو می‌اندازد تا برآورده‌اش کنند. 


همان موقع، کتاب را انداختم کنار، سررسیدم را باز کردم و نوشتم: خدای مهربان. این لیست آرزوهای مرتضی است. 

من همان بچه ای هستم که در هفت سالگی مامان پروانه اش را بردی پیش خودت. به نفع جفت‌مان است، آرزوهایم را براورده کنی. 


اول: یک خانه بزرگ می‌خواهم. بعد توضیح دادم که باید آجرهای مرمری داشته باشد و نوشتم که توالت و حمام و آشپزخانه را داخل خانه بساز و مثل خانه خودمان نباشد.


دوم: صد میلیون تومان پول می‌خواهم. بابا می‌گفت «من صد میلیون داشته باشم می‌ذارم بانک، مثل پادشاها زندگی می‌کنم. هی بخاطرِ ده تا یه تومنی با مسافرا دعوا نمی کنم که تهش بگن حرومت باشه.»


 سوم: ماشین آخرین سیستم که جلویش، پر از دکمه باشد و لازم نباشد مثل تاکسی بابا هر چند کیلومتر یک‌بار، پیاده شویم و توی رادیاتش آب بریزیم. 


بعد چند تا آرزوی دیگر را هم نوشتم و سر رسید را جایی قایم کردم که خودم هم یادم رفت. 

چند سال بعد، موقع اسباب کشی، وقتی سررسید را دوباره پیدا کردم با خودم گفتم لابد خدا من را یادش رفته، شاید هم دست خطم بد بوده. 

یا اصلا نباید به فارسی می نوشتم. تا مدت‌ها، آرزوهایم را جورهای مختلفی می‌گفتم و به روش‌های دیگری خودم را به خدا می‌شناساندم. 


بعدها، وقتی اولین حقوقم را گرفتم، وقتی اولین ماشین دست دومم را خریدم، وقتی نخستین خانه زندگی‌ام را اجاره کردم فهمیدم که هیچ آرزویی – نوشته شده توی سررسید یا خواسته شده به وقت فوت کردن شمع کیک تولد، زمان حول حالنای تحویل سال نو یا حتا موقع شهاب بارانِ آسمانِ پرستاره- بدون تلاش برآورده نمی شود. 


امسال که دوباره آرزوهایم را می‌نویسم، آخرش از طرف خدا، زیر برگه را امضا خواهم کرد و به خودم خواهم نوشت «اقدامات مقتضی را به عمل آورید.»


 امیدوارم در سال جدید، مُهر خدا پای همه تصمیمات زندگی‌تان باشد. 

سبزه آرزوهایتان، گره نخورد و ماهی قرمزِ دوست داشتن تان، همیشه و همیشه زنده بماند. 

#مرتضی_برزگر 


نوشته میشود عشق ،خوانده میشود "مادر "

انسان های عجیبی هستند... مگر می شود با زخم ما ، یک نفر دیگر دردش بگیرد؟! مگر می شود با مشکل و گرفتاری های ما،  یک نفر دیگر درگیر شود؟! 


مگر می شود با بیماری ما،  یک نفر دیگر بیمار شود؟! 

مگر می شود کسی ما را بیشتر از خودش دوست داشته باشد؟! 

دارم درباره ی کسانی می گویم که دعا هایشان بر آورده می شود...

کسانی که انگار خدا آن ها را جور دیگری دوست دارد... 

کسانی که ما را بهتر از خودمان می شناسند... 


کسانی که شاید در خوشی هایمان کنارشان نباشیم اما وقتی زندگیمان به بن بست می خورد،  وقتی از همه خسته می شویم ، لحظه ای ما را تنها نمی گذارند .


کسانی که خوب بودنشان ترازو ندارد.

انسان های عجیبی هستند... 

عجیب عاشق...  عجیب مهربان...  عجیب با گذشت...

مادران را می گویم.

روزتان مبارک


#حسین_حائریان



+روز همه ی مامانای ایرونی مبارک :)

روزت مبارک مهربون ترین مامان چشم آبی دنیا :)