زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

برای ترانه ی عزیز

ترانه ی عزیز سلام،

خوشحالم که وقت گذاشتی و  خط خطی هام رو خوندی...

من دانشجوی رشته ی دندون پزشکیم،شاید اون حوایی که میگی من بودم و شایدم نه...

مرسی بابت تبریکت:)


شاد باشی...


جناب آلبالو!!!

منشی درگیر پرونده هاست،دکتر مریض رو ویزیت کرده،دفتر رو از منشی میگیرم تا نگاهی به مریضای این هفته بندازم و اگر تونستم برای دوتا پسر جوونی که سر پا هستن وقت پیدا کنم... اونقدر قراره پرکار بگذره که میگم متاسفانه وقتمون پره لطف کنید شماره تماستون رو بگین خانم منشی بنویسه اگر کسی کنسل کرد باهاتون تماس میگیریم...


شماره اش رو میگه و خانم منشیم یادداشت میکنه،سوال میکنم فامیلیتون میگه خلیلی هستم با طمع آلبالو:/

با همون قیافه ی جدی میگم جناب خلیلی اگر کنسلی بود تماس میگیریم به سلامت و به در اشاره میکنم...

کاملا مشخصه که منتظر بوده شوخیش باعث باز شدن اخمم شه!بعد از تموم شدن جمله ام از کنارش میگذرم و می‌شنوم که به دوستش میگه شاید آلبالو دوست نداره!!!


البته خانم منشی جای منم خندید و اشکش در اومد!!!


شروع ترم جدید :)

بعنوان یک دانشجوی خارجی 15 سبتامبر،روز اول ترم جدید رو بین این همه مشغله به خودم تبریک میگم!


خلوتی داریم و حالی با خیالِ خویشتن...

این روزها بیشتر روز رو درگیر کارم در واقع تمام روز رو...

بعدم تایم وقت گذرون با لپ لپه...

تا ساعت یازده شب که تازه میتونم خودمو به کاناپه برسونم و خسته و خوابالود درگیر پیامای بچه ها بشم که همینم نشونه ی نزدیک بودن کلاسای دانشگاه و بعدم یک ساعتی تلوزیون و بعدم بیهوووووووش...

پرکار میگذره ولی دوست دارم این روزها رو...




#عنوان از شهریار


Mood

بعضی چیزها را نمی‌شود گفت. بعضی چیزها را احساس می‌کنید. رگ و پی شما را می‌تراشد، دل شما را آب می‌کند، اما وقتی می‌خواهید بیان کنید می‌بینید که بی‌رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می‌فشارد، در آن نیست.


از #کتاب چشمهایش نوشته‌ #بزرگ_علوی