زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

جناب آلبالو!!!

منشی درگیر پرونده هاست،دکتر مریض رو ویزیت کرده،دفتر رو از منشی میگیرم تا نگاهی به مریضای این هفته بندازم و اگر تونستم برای دوتا پسر جوونی که سر پا هستن وقت پیدا کنم... اونقدر قراره پرکار بگذره که میگم متاسفانه وقتمون پره لطف کنید شماره تماستون رو بگین خانم منشی بنویسه اگر کسی کنسل کرد باهاتون تماس میگیریم...


شماره اش رو میگه و خانم منشیم یادداشت میکنه،سوال میکنم فامیلیتون میگه خلیلی هستم با طمع آلبالو:/

با همون قیافه ی جدی میگم جناب خلیلی اگر کنسلی بود تماس میگیریم به سلامت و به در اشاره میکنم...

کاملا مشخصه که منتظر بوده شوخیش باعث باز شدن اخمم شه!بعد از تموم شدن جمله ام از کنارش میگذرم و می‌شنوم که به دوستش میگه شاید آلبالو دوست نداره!!!


البته خانم منشی جای منم خندید و اشکش در اومد!!!