زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

ساعاتی قبل از امتحان :)

بعضی وقتام مثل امشب برای فرار از خواب پامیشم دم دمای پنج صب میرم پاورچین پاورچین توو اتاقمون وسایل لازم رو برمیدارم بعدم مجدد پاورچین پاورچین میرم توو آشپزخونه نیمرو درست میکنم که بوی غذا خواب از  سرم بپرونه :)


بعله،خلاصه که همچین آدم خلیم:)


‏چقدر صعب‌العبوری! نمی شود از تو گذشت...!!(:)

مثلا کاش دو دقیقه بیشتر میموندی تا میدی توو مرز باریدنم....

تمام تلاشمو کردم که نبینی  توو مرز گریه ام که ندیدی...

صفحات کتابمم خیس شن بازم خوب شد که نفهمیدی چقدر رنجیدم...


یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !

مثل زخم زدن میمونه با یه چاقوی کُند که هم موقع زخم زدن درد میگیره هم بعدش...


درد گرفت هنوزم درد میکنه...


*عنوان از جواد نوروزی



یک زن دو چهره داره، یکی برای جهان! و یکی برای خلوت خودش!

تازه از دانشگاه برگشتم خوابگاه...

با شلوار جین و تیشرت خیز برداشتم توو جام و الانم مچاله شدم زیر پتوم...

تنها چیزیم که دلم میخواد اینکه....بگذریم...


Histology

جا داره بگم دقیقا به همون دلیل نامعلومی که استاد بافت شناسی از من خوشش نمیاد منم از اون خوشم نمیاد....
فقط نه به این دلیل که رک برگشت بهم گف بیین من اصلا دوست ندارم!هیچ دلیلیم برا این دوست نداشتن ندارم اما بدون به دلم ننشستی!
بگذریم که  منم گفتم فدای سرم:)

اما خب اینا دلیل اصلیم نیست،یکی از دلایل اصلیم اینکه اونقدر پیره که نه حوصله  ی تدریس داره نه حتی علم بروزش رو!
خداییش سر کلاسش بودن یعنی اتلاف وقت و بی احترامی به علم بافت شناسی....



خلاصه که استاد منم دوست ندارم:)

و لازم به ذکره بگم کلییییییییییییی چیز گفته برا نوشتن که از همینجا میگم توو روحت که من یکشنبه شبا همییییییییییشه بیدارم:/