نامه ای به پسرم
پسرم! پسر ِخوبم!
میدونم که تو هم یه روزی عاشق می شی. میای وایمیستی جلوی من و بابات و از دخترکی می گی که دوسش داری!...
این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق!
که تو حاصل عشقی پسرم!
مامانت برای تو حرف هایی داره حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت می خوره...
عزیز دلم! یک وقتهایی زن،بی حوصله و اخموست، روزهایی میرسه که بهونه می گیره.
بدقلقی می کنه و حتی اسمتو صدا می کنه و تو به جای جانم همیشگی می گی : "بله"
و اون میزنه زیر گریه ...
زنها موجودات عجیبی هستند پسرم ...
موجوداتی که می تونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درشون بیاری ...
باید برای اینجور وقتها آماده باشی.
باید یاد بگیری که نازش رو بکشی ...
عزیزم! پسر مغرور و دوست داشتنی من!
ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه، اما باید یاد بگیری ...
زنها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره ...
میدونی؟ این ویژگی زنه گاهی غصه هاش مجبورش می کنن به گریه...! خیلی پاپی دلیل گریه ش نشو ...
همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخوای راه حل نشون بدی ...
گاهی فقط باید بشنویش.
بذاری تو بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش رو بگیری و ببریش بیرون یه هدیه کوچولو براش بگیری و بگی که چقدر خوشگله! ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی ...
یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو آب کن نه از غصه آبش کنی ...
اگر هم پای فاصله در میونه کافی هست که نازش کنی ...
بهش زنگ بزنی و باهاش حرف بزنی ...
اگر بازم گریه کرد و آروم نشد دلسرد نشو، باز هم صداش کن! عاشقانه صداش کن، حتی اگر واقعا خستهای !
بهت قول می دم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا فایده ای نداره و نمی خواد حرف بزنه و می خواد تنها باشه، بر می گرده طرفت و توی آغوشت خودشو رها می کنه و ...
زنها هیچ وقت این لحظه ها که پاش وایسادی رو فراموش نمی کنن و همه انرژی که براش گذاشتی و بهت بر می گردونن ...
پسرم!
این روزها که می نویسم هنوز دخترکی هستم پر از آرزو، دخترکی که روزی زن می شود.
مادر می شود
مادر تو
"تهمینه میلانی"