زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

:)

چند روز قبل داشتم میرفتم سر کلاس که دیدم یکی از بچه های جدید الورود(یکی مثل ما )نشسته روی نرده های طبقه ی سه و داره خیلی خوش و خرم سُر میخوره و میاد پایین! البته تعجب منو که دید خیلی شیک پاهاش رو گذاشت زمین و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشه  راهشو گرفت و رفت! 

من موندم و تصور دیدن یه پسر سه ساله توو قالب یه پسر بیست و چند ساله ی سبزه و لبخندی که با یادآوری کارش رو صورتم نقش میبست :)


شکمو!

سه چهار روزه عین جاروبرقی میخورم!! 

از اول اکتبر تا همین سه روز پیش نه کیلو و نیم وزن کم کردم! اثرات بدو بدو های اینجاس... 


به حتم توو همین سه چهار روز راحت دو کیلو وزن گرفتم :/

اصلا آخر هفته که میشه معده ی من به خرابه وصل میشه! 


به حساب تنهایی‌ام از هرسال یک پاییز را بدهکاری

یعنی آخر هفته های ابری جوون میده برا خوابیدن اونم به سبک خرس قطبی :)


+دیروز دلم برای نهال و مهسا و پویا تنگ شده بود... فنچن فنچ  ^_^


*عنوان از پیام گنجگلی 


مظلوم شدن بهش نمیاد :)

محمد دیروز شدییییییییییید مریض بود ...

اونقدر مظلوم و ساکت و بی حال شده بود که دلمون براش کباب شد... 


شب ویس فرستادم خوبی ؟

ویس فرستاده آره... 

میگم بچه تو که اصلاً نفست در نمیاد چه برسه به صدا... 

مامان میگه بگو میخواد غذای مورد علاقه اش رو براش بپزم ؟

میگم محمد مامان میگه برات ماکارونی درس کنم ؟

کلی خندیده بعدم تشکر کرده... 


امروز اومده دانشگاه ،هنوز بیحاله ولی بازم خوبه... 

اصلاً مظلوم بودن بهش نمیاد ،همین آتیش سوزوندنش بامزه اش میکنه :)


ویروسای اجنبی!

لامصب ویروسایی دارن که نگو! 

یه بار مریض میشی یه ماه طول میکشه تا کامل خوب شی :/


+هوا ابری و مه آلود عه... 


هرشب منم و خیالِ جانان...!

خاله ته تغاری و دخترخاله زنگ زدن و کلی دلقک بازی درآوردن و مامان رو کللللللللللللللی خندوندن :)

مهندس(شوهر دخترخاله )رفته سفر و خاله ته تغاری رفته اونجا لنگر انداخته :)

اینجوری که بوش میاد تا ده روز همین بساط بپا است !


*عنوان از عراقی 


از صبحِ ناب پرشده ام در من یک جرعه آفتاب نمی نوشی؟!!!

با روزانه فقط 5-6ساعت خواب و دو وعده غذا اونم هول هولکی،با ساعتی که دوی ماراتن میره ،با کلی بدو بدو و برو بیا هم میشه زنده بود و خوشحال ^_^


*عنوان از حسین منزوی