زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

هر زن یک سرزمین است، آداب و رسوم خودش را دارد

زنی سلیقه به خرج میدهد و غذاهای لذیذ میپزد،زنی اما درسکوت و تنهایی شعر مینویسد و دیگری تا پاسی از شب پای چرخ خیاطی وصله میدوزد. 

زنی اما قوی است و از پس همه این کارها یکجا بر می آید و آن یکی آنقدر لطیف است که با حرف زدنش قند توی دل آدم آب میشود.


زنها را رسمیت بشناسیم!از آنها نخواهیم همرنگ جماعت شوند، بگذاریم آزادانه  زن باشند، این قلب های بزرگ این سرزمینهای وسیع.....این زنهای متفاوت را دوست بداریم .و برای تفاوتهایشان بهشان ایراد نگیریم...


"هر زن یک سرزمین است...آداب و رسوم خودش را دارد"


بگشای در ...! که حوصله ی انتظار نیست ...

برای امتحان ورودی چندتا از دانشگاه های کشور مقصد باید قبل نوروز اقدام کنیم که من ثبت نام کردم... 

امروز جواب دوتاشون اومد... 


Your application has been accepted.

To activate your account click the activate account link...

و ادامه ی ایمیل مختصرشون... 


فعلاً منتظر چندتای بعدیم... 

بعد عیدم نوبت ثبت نام مابقی دانشگاه هایی که مد نظرمونه... 


فعلاً که کار هر روزم شده چک کردن چندباره ی ایمیلم و سایتای دانشگاه ها :)


مهم آخرشه :)

اگه نتیجه بگیرم که سختیای این مسیر فراموش میشه :)

امیدوارم... 



زن بودن شجاعتی بی پایان میخواهد ....

در قصه هایی که مردها برای توجیه زندگی از خود ساخته اند، اولین موجود انسانی زن نیست؛ مردی است به اسم آدم.

حوا بعدا پیدایش می شود؛ برای اینکه آدم را از تنهایی در بیاورد و برایش دردسر و ناراحتی درست کند!!

در نقاشی های در و دیوار کلیساها، خدا پیرمردی ریش سفید است نه پیرزنی سپید مو... قهرمان ها نیز همه مرد هستند!


با همه ی این ها، زن بودن لطیف و زیباست. ماجرایی است که شجاعتی بی پایان می خواهد...

جنگی است که پایانی ندارد...


نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

#اوریانا_فالاچی


اصلا هر آدمی بهترین روانشناس خودش است.

نوشته بود:« شما روان شناس هستید؟...» من با خودم فکر کردم من روانشناسِ روانِ خودم هستم.


اصلا هر آدمی بهترین روانشناس خودش است. هیچ آدمی مثل خود آدم، خودش را نمی شناسد. هر کسی می تواند به همه دروغ بگوید، نقاب بزند به چهره، فیلم بازی کند، اما نمی تواند به خودش دروغ بگوید، خودش را گول بزند. 


نوشته بود:« ...من با خودم مشکل دارم...» دلم می خواست برایش بنویسم:« چون با خودت مهربان نیستی، خودت را دوست نداری...»


 دردها از جایی شروع می شود که خودمان را نمی بینیم، خودمان را فراموش می کنیم. یادمان می رود آدم باید با خودش مهربان باشد، باید خودش را دوست داشته باشد. 

اصلا" آدم باید گاهی خودش را بردارد، ببرد یک گوشه ایی دست بیندازد دور گردن خودش، خودش را ببوسد، با خودش آشتی کند، گذشته را فراموش کند حتی.  


هی اشتباهش را پتک نکند، نکوبد توی سر خودش، هی با پشت دست محکم نزند توی دهان خودش، مدام به خودش سرکوفت نزند که اشتباه کردی، که باختی، که باید آن یکی راه را می رفتی، آن یکی راه را انتخاب می کردی. 


آدمیزاد فراموشکار است، گاهی یادش می رود بشر جایزالخطاست، باید اشتباه کند، باید هزار راه برود و برگردد تا راه را پیدا کند، تا آدم شود.

 آدمیزاد کم حافظه است، یادش می رود باید با خودش مدارا کند گاهی، نباید با خودش سخت گیر باشد، هی خودش را به چالش بکشد، گیر بدهد به خودش، به دور و برش، نباید سر خودش داد بزند، خودش را بازخواست کند هی. هی انگشت کند توی چشم و چال خودش، چشم و چال گذشته اش... آدم اگر آدم است باید حواسش به خودش باشد، با خودش مهربان باشد. خودش را دوست داشته باشد، با خودش دوست باشد. 


باید گاهی پیشانی خودش را ببوسد، لُپ خودش را بکشد، بزند قد خودش، خودش را ببخشد، با خودش آشتی کند.  آدمیزاد اگر روانشناس خوبی باشد چاره ایی ندارد جز اینکه با خودش آشتی کند.




مریم_سمیع_زادگان


:)

صبح، دختری‌ست

که ساعت‌های جهان، پشت پلک‌هایش زنگ می‌زنند

شب، 

زنی‌که دست‌هایش هنوز بوی نان می‌دهد

بوق ماشین‌ها به گوش‌هایش آویخته‌اند

و می‌داند تهران

با طای دسته‌دار هم اگر باشد

ماشینِ دودی‌اش چراغ می‌زند

پیاده‌‌روهای خسته تا پشتِ در دنبالش می‌افتند

و کسالت شب‌هایش را 

نمی‌شود از چشم پنجره‌ها ندید


بلند شو زن!

گاهی باید برقصی

و کوچه‌باغی‌ترین آوازها را به گل‌های پیراهنت بفهمانی


پرده‌ها را بکش

چشم‌هایت را به روی خودت نیاور

و به ندیده‌های بهتری فکر کن

تهران

از هر زاویه‌ای نگاه کنی ساعت بزرگی‌ست

که هیچ صبحی خواب نمی‌ماند. .




#لیلا_کردبچه


:)

زندگی را

" باید "

زندگی کرد

آنطور که دلت می گوید .. !


سیمین بهبهانی


تفکیک جنس از جنسیت

«زن زن به دنیا نمی آید؛ بلکه زن می شود».

این جمله چه معنایی دارد؟ بگذارید از یک آزمایش مشهور شروع کنیم که برای بررسی تاثیر رفتارهای قالبی و کلیشه ای بر نحوه رفتار و داوری های افراد انجام شده است:


طی این آزمایش نوزادی در یک اتاق قرار داده شد. به پدر بزرگ و مادر بزرگی گفته شد که نوزاد داخل اتاق که دختر است، نوه شان است و می توانند برای اولین بار او را ببینند. سپس همین حرف به پدر بزرگ و مادر بزرگ دیگری زده شد اما به آن ها گفته شد که نوه شان پسر است.


بررسی رفتار های این دو گروه بسیار جالب بود. در برخورد با نوزادی که جنسیتش دختر اعلام شده بود پدر بزرگ و مادر بزرگ چنین سخنانی می گفتند: « چه کوچولوی نازی! چه دست های ظریفی داره! چقدر ساکت و آرومه! » اما در برخورد با همان نوزاد، که این بار جنسیتش پسر اعلام شده بود، واکنش مادر بزرگ و پدر بزرگ جملاتی بود مانند: «چه پسر تپلی! اخم هاش رو ببین! مشت هاش رو چقدر محکم بسته. معلومه از اون پسرهای قوی و پرزور می‌شه.» نتایج بررسی های دیگر پژوهشگران مشخص می کرد که مراقبت از نوزاد پسر و نگرانی از بیماری او کمتر است.


در آزمایش دیگری تعدادی مقاله برای داوری به چند استاد دانشگاه داده شد. به بعضی از آنها مقاله های بدون اسم داده شد و به بعضی دیگر مقاله هایی که اسم نویسنده داشتند. نتایج نشان داد وقتی که استادانی از جنسیت نویسنده مقاله آگاه بوده اند نمره کمتری به مقاله زنان داده اند، در حالی که همان مقاله، وقتی بدون نام بوده، نمره بیشتری از استادان گرفته است.


مشاهدات و آزمایش های مشابه بسیاری در نقاط مختلف دنیا انجام شده که همه آن ها، فارغ از فرهنگ و نژاد، سرانجام مشابهی را نشان می دهند؛ اینکه انسان ها از بدو تولد و گاه حتی پیش از تولد تحت تاثیر کلیشه های جنسیتی ای هستند که به آن ها دیکته می کند که باید چگونه باشند و چطور فکر و عمل کنند. بسیاری از رفتارهای افراد متناسب با انتظاراتی است که از طریق تربیت در خانواده و جامعه به آن ها تحمیل می شود.


اما نتایج عملیِ چنین پژوهش هایی در زندگی زنان و مردان چیست؟ پاسخ این است که آگاهی و سپس رهایی از این کلیشه ها کمک می کند که فرد به صِرف جنسیتش از برخی حقوق محروم و به برخی امور محکوم و مجبور نشود. جای زن تنها و تنها در خانه و جای مرد تنها و تنها در بیرون از خانه انگاشته نشود، و خانه داری تنها وظیفه فطری زنان و نان آوری تنها مسئولیت ذاتی مردان تلقی نشود. اینجاست که گفته می شود رفتاری که از فرد به عنوان زن یا مرد انتظار می رود ساخته و پرداخته جامعه ای است که در آن تربیت و پرورش یافته است.


جنس تنها زن بودن یا مرد بودن افراد را با ویژگی های طبیعی آن ها تعیین می کند؛ اما زنانگی و مردانگی یا رفتارهای زنانه و مردانه حاصل ویژگی هایی است که به زن یا مرد نسبت داده و در ادبیات مطالعات زنان با عنوان جنسیت خوانده می شوند.


در اندیشه قالبی و مبتنی بر کلیشه های جنسیتی، زن به صرف زن بودن احساساتی و مراقبت کننده تلقی و برای مشاغل تربیتی و پرستاری مناسب دانسته می شود و مرد به دلیل مرد بودن خشن و منطقی تلقی و مناسب مشاغل فنی و تکنولوژیک دانسته می شود. 


با تفکیک مفاهیم «جنس» از «جنسیت» و پذیرش این تفکیک و استقلال این دو مفهوم از هم و فطری نبودن کاستی ها و شایستگی ها در زنان یا مردان، برخی از حقوق یک طرفه لغو می شود، مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان افزایش زیادی پیدا می کند و دیگر بهانه ای برای ادامه بسیاری از محرومیت ها و تحمیل ها باقی نمی ماند. بی شک این به سود همگان است، پس پیشگامش باشیم.


یاسمن_کرمی