میدونم که این روزها کم مینویسم....
روزهای تابستونیم گرم و آروم میگذرن....
کنار قطعی برق و مهمون بازی و باشگاه و فیلم دیدن و گپ زدن با امیر علی و دنیز و هاله و کتابایی که هنوز تمومشون نکردم....
و صد البته بوی دلپذیر آلبالو:)
درخت آلبالوی گوشه ی حیاط و شربتا و مربا هایی که محصول همین درخت عزیز عه:)
توو دل این همه مشغله و زندگی چیزی توو وجودمه....کنده شده و جاش خالیه یا فقط زخم شده و الان داره خوب میشه نمیدونم چی فقط میدونم یه چیزی هست که درباره اش با کسی حرف نمیزنم،درباره اش نمینویسم،میخندم و میخندونم زیاد،سرگرم زندگیمم اما میدونم یه همچین چیزی هم هس....
با اصرار میگه من هستم و با اصرار میگم صبر داشته باش میگذره....
*عنوان از حسین دهلوی
سلام:)
دوست عزیزی به اسم آیلار پیغام گذاشته بود و خواسته بود که درباره ی تحصیل توو یه کشور دیگه توضیح بدم....
چندتا پست درباره ی همین موضوع و سوالاتی که دوستان پرسیده بودن،نوشتم....
چندتا از همین پستا رو آخر همین پست میذارم،توو قسمت کامنتای اون پستا هم درباره ی شهریه ی دانشگاه های روسی و اکراین پرسیدن و جواب دادم....
الان با این سیر صعودی دلار ،شهریه ی دانشگاه و هزینه ی زندگی سر به فلک میکشه...البته اگه کشور مقصد شما پول رایجش دلار باشه که البته بیشتر کشورا برای دانشجو های خارجی شهریه شون به دلاره....
آیلار عزیز ببخشید که دیر شد:)
http://dokhtarebahmani.blogsky.com/1396/05/20/post-676/
http://dokhtarebahmani.blogsky.com/1396/06/31/post-708/
http://dokhtarebahmani.blogsky.com/1397/02/02/post-871/
خیلی چیزها به اختیار آدم نیست، زندگی خوابهای گذشته است که تعبیر میشود. زندگی تاب خوردن خیال در روزهاییست که هرگز عمرمان به آن نمیرسد. زندگی، آغاز ماجراست. میخواستم فکرم را جمع کنم و یک بار گذشته ام را یا آینده ام را مرور کنم. میدانستم که آدمی وقتی راه میرود یک پا پس است و یک پا پیش، وقتی که ایستاده انگار مثل پروانه در جعبه آینهای به دیوار دوخته شده است. اما گیج شده بودم نمیدانستم به گذشته برگردم یا به آینده فکر کنم.
#عباس معروفی
#پیکر فرهاد