میگه تاریخا زیاد یادم نمیمونه جز اون مهما...
بعد میگه تو خوب یادت میمونه یه بار برام مرور کن این تاریخا رو...
مرور میکنم ،فکر میکنه...
میگه یه بار دیگه هم بگو...
میگم و گوش میده...
دوباره فکر میکنه... بعدش میگه امروزم فراموش نکن ...
دلیلش رو بعداً فهمیدم...
15دی رو فراموش نمیکنم...
*عنوان از مولانا
میپرسه من دارم با کی خاطره میسازم ؟
میگم با یه مسافر...
نمیگم خودت مسافرم کردی اما با یه مسافر میشه فقط تا یه جایی هم مسیر بود.... پس منم مسافرم....
قانع نمیشه ....میدونه من وقتی برم رفتم.... و تمام...
میدونم یه روزی میره ،میدونه یه روزی میرم...
بعدش کتاب رو میبندم و میذارم کنار... همه چیز رو... همه کس رو....
*عنوان از سهراب سپهری
به چشم یه مسافر میبینمت...
خودت باعث شدی به این نتیجه برسم...
الان نه ناراحتم نه خوشحال...
میخوام تغییر رویه بدم....
یعنی تا وقتی بمونم تا وقتی بمونی...
*عنوان از هاتف مهدی قنبری
بهش گفته بودم بخوام اون دیوارا رو پایین میکشم و پیدات میکنم...
دیشب یه قسمتی از اون دیوارا ریخت...
صبورم.... دیوارای زیادی مونده...
من میدونم با کی طرفم... به حتم تو هم کم کم متوجه میشی با کی طرفی!
*عنوان از علیرضا آذر
نشستیم و حرف زدیم...
و چه خوب که بلدیم با هم حرف بزنیم...
چه خوب که بلدیم حرفای همو گوش کنیم...
چه خوب که حرفامون رو صادقانه میگیم هر چند میدونیم نظر طرف مقابل متفاوته...
چه خوب که بلدیم خودمون باشیم خوب یا بد ،همون طور که هستیم :)
*عنوان از ادیب نیشابورى
2017پر بود از اتفاقات غیرمنتظره ،خوب.. راه های جدید... آدم های جدید... خنده ها... پر از تجربه های جدید... اتفاقات مهم...
صدای آتیش بازی و بعدش آسمون پر از رنگ شهر دانشجویی... سال جدید میلادی تون مبارک...
2018عزیز لطفاً مهربون تر و جسور تر باش...