زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

دلم که میگیرد... 

به خودم وعده ی روزهای خوب را میدهم ،

از همان وعده های خوبی که سالهاست به امید رسیدنشان تقویم را خط خطی میکنم... 

این چندتا تار موی سفید!

این روزا با چه سرعتی میگذرن!فقط بدو بدو...

خدایا ممنون بابت همه ی مهربونیات،مرسی بابت اینکه تو همیشه خدای خوبمی و شرمنده که همیشه برات کلی دردسر دارم ....

زندگی این روزا عالی نمیگذره اما بدم نمیگذره...زندگیه دیگه میگذره اما به قول دوستم ما رو پیر میکنه تا میگذره !!یه جورایی راس میگه ولی خوب کو گوش شنوا که حرص و جوش الکی نخوره!

صدای آمبولانسا که از پنجره های خونه میپیچه تو گوشم هر بار بهم ثابت میکنه که زندگی ارزش این همه حرص و جوش و استرسو نداره...

تازگیا یه چندتا مرگ و میر بین اقوام اتفاق افتاده یکیش یه دخترجوون بود،یعنی واقعا ارزش داره؟

یه چندتا از آشناها مریضن بعضیشون سرطان بعضیشون تصادف و چیزای دیگه،زندگی ارزششو داره ؟

همه ی اینا منو به فکر میندازه که این چندتا تارموی سفید توی 19سالگی یهو از کجا پیداشد!

هرچند که یهو هم نبود عوارض جانبیه این پنج ساله... 

این سالا سخت گذشتن و همچنانم میگذرن اما خوب خوبیش به اینکه میگذرن☺

نه گله نه شکایت فقط خدایا مممممممممممممممممممممنونتم یه دنیااااااااااااااااااااااااااااااا ... :)

به قول یه بزرگی  

            دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور