همین که عصرا توی پارک خوشحال دسته من و مامان رو میگیری و کنارمون قدم میزنی ،همین که بی هوا میبوسی منو...
همین روزایی که باد خنک بهاری میره توو موهامون...
من همین روزای بهاری رو کنار مامان و بابا و تو توی شهر زادگاه دوست دارم لپ لپ
+دوستت خواهم داشت ، بیشتر از باران
گرمتر از لبخند ، داغ چون تابستان
دوستت خواهم داشت ، شادتر خواهم شد
ناب تر ، روشن تر ، بارور خواهم شد
دوستم داشته باش ، برگ را باور کن
آفتابی تر شو ، باغ را از بر کن
دوستم داشته باش ، عطرها در راهند
دوستت دارم ها ، آه ، چه کوتاهند...
+شعر از شهیار قنبری