اگر بپرسید در روزهای قرنطینه بیشتر مشغول به چه کاری هستی باید بگم که شدم یه هماهنگ کننده ی مراسم یا منشی تمام وقت بین همکلاسیام و استادا و معاون دانشکده و در ادامه راننده ی شخصی مامان تا که شب ساعت یازده مشغول گاز دادن و ترمز کردنم و صد البته که همبازی لپ لپم که بعد مدتها اینقدر طولانی برگشته خونه و مامان نگرانه وقتی که من دوباره قراره برم و لپ لپ تا مدتها بهونه گیر شه این بدترین قسمت دور بودن از اوناس...
فردا دوشنبه شروع روز کاری در کشور دانشجوییه و این یعنی یه مارتن دیگه داره شروع میشه....