زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست...

خسته بودم و زخمی...


رمقی برام نمونده بود...


همه جا برام ناامن و خسته کننده و همه برام غریبه و فرسایش دهنده بودن...


باید زمان میگذشت،باید اجازه میدادم زخما خوب شن،روزها بگذرن و نفسی دوباره به روح خستم دمیده شه...

 

اون زخم برای مدتی طولانی زمین گیرم کرد ...


بلد بودم پای عواقب تصمیمام وایستم حتی اگه اون نتیجه زخم کاری و نفس گیری باشه...

 


به غارم پناه بردم....


 

تسلیم نشدم و فقط جلوتر رفتم...


قدم پشت قدم...


و زمان گذشت...

 


دوباره نفس کشیدم و لبخند زدم...

 

و همین مهمه،اینکه از عهده اش براومدم....




+دلم برای وبلاگم تنگ شده بود...



 

+عنوان از هوشنگ ابتهاج