زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد...

 

 به وقت 28 مارس بعد از شش ماه نقطه گذاشتیم برای ماجرای راهی شدن دلامون و رسما جدا شدن مسیرامون رو اعلام کردیم... 


این خواستش بود و وقتی دلش دیگه به موندن نبود بهترین راه ممکن همین بود... 


اینکه برامون زود بود یا هنوز بچه بودیم یا آماده نبودیم یا هر چیز دیگه ای نتیجه رو تغییر نداد... 


چیز با ارزشی در قلبم افتاد و هزاران تکه شد،دردش رو احساس کردم ولی تقلایی برای جمع کردن تکه هاش نکردم... 


واقعیت اینکه یار تصمیم به رفتن گرفت و در قلب من مرد... 


حالا نه همون امیرعلی قبل هستش که یه زمانی دوست نزدیکم بود و نه دیگه میشه دوباره یار باشه چون یار رو توو اولین ثانیه های صبح  پنج شنبه  توی دلم خاک کردم... 

از تمام نسبت های قدیمی امیرعلی حالا فقط همکلاسیمه که ترم بعد کلاسمم عوض میکنم... 


این کتاب توو اولین روزای بهار نود و هشت بسته شد و دیگه هم باز نخواد شد هم برای امیرعلی که صلاح زندگیش رو اینطوری دیده همم برای نسا که جایی توو زندگیش برای کسی که رفته نیست... 


کینه ای به دل نیست اما دل آدم با بعضی ترکا هیچ وقت صاف نمیشه.... 

زمان میگذره و اینم میگذره... 




امیدوارم تنش سلامت باشه و خیییییلی خییییلی موفق شه این آخرین  آرزوی من برای یه دوست قدیمیه... 


تمام... 





*عنوان از فاضل نظری