زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

نگاه از صدای تو ایمن می شود چه مومنانه نام مرا آواز می‌کنی ...

رنجونده منو،وقتی مشکلی داشته بهم نگفته و من اینجوری ندونسته کنارش نبودم...

دلم آتیش میگیره که درد کشیده تنهایی و من کنارش بودم و نفهمیدم تصادف کرده...

لجم میگیره که نذاشته من بفهمم و به جاش به دوستاش گفته...


قلبم تیر میکشه که میتونستم حداقل همدردی کنم،بیشتر مواظبش باشم ولی وقتی نمیدونستم فقط فک میکردم یه کوفتگی ساده اس و همین باعث شده سرسری بگذرم ....



ازش عصبانیم،ناراحتم،دلم براش تنگه و دلخور،دعوا میکنم باهاش و تهش از روی عصبانیت چیزی میگم که میرنجه،هی میگه چیزی نیست اما میرنجه...میرنجم از خودم....دلگیرتر و دلتنگ تر میشم....



پیرهنش رو که چند روز قبل به خاطر لکه ی روش داده بود دستم برمیدارم و با خودم میبرم توو تختم....

بوش روش مونده....

یه دم عمیق،بوش میپیچه توی ریه هام...



عزیزی رو رنجوندم...

عزیزی که دل نازکه...

که شبیه مسکنه...

آروم جونه....



بعضی وقتا بعضی حرفا یعنی دوست دارم،عصبانیم ولی دوست دارم،دلخورم ولی دوست دارم،بعضی وقتا اینجور حرفا یعنی بیشتر از هر وقتی دوست دارم....





*عنوان از احمد شاملو