زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

بگو چرا اینقدر بال بال میزد!

استاد یه نسخه بهم داده میگه برو این دارو ها رو بیار... 

رفتم از توو داروخونه ی مطبش پیدا کردم همه اش ،گذاشتم توو سبد دارو نسخه رو هم گذاشتم روش تا کارش تموم شه بعد برم پیشش... 


یکی از آقایون نشسته اونجا میگه استاد گفته بدی من چک کنم... 

اول فکر کردم شوخی میکنه... 

گفتم شوخی میکنین ؟

میگه من با تو شوخی دارم ؟

کشش ندادم... دارو ها رو دادم بهش از رو نسخه هم دستور مصرفش رو براش خوندم که موقع تحویل به بیمار بهش توضیح بده.... 

توقع دارم بگه مرسی برو... 

بعدش شروع کرده از جد و آباد اون دارو ها سوال پرسیدن... جواب دادم ،سوال آخریم نمیدونستم گفتم خودش اگه بلد عه جواب بده... 


دارو ها رو تحویل داده و منم نسخه به دست مشغول پیدا کردن دارو هام.... 

یکی از دارو ها نتونستم بخونم میگم آقای فلانی میشه لطفاً ببینی این چیه ؟

گرفته خیلی جدی داره سعی میکنه بخونه وسط اخمشم خیلی جدی میگه خانم فلانی من فامیلیم اینه اینقدر به من نگو آقای نماینده!! 


بگذریم که نتونست بخونه ،که حتی استادم نفهمید اون دارو چیه و باید زنگ میزدن مطب اون دکتر تا خودش میگفت چی نوشته.... 


خواستم برگردم به اون آقاهه بگم آخه فلانی من از سه تا امتحانمون هر سه رو قبول شدم... دوبارش رو با بالاترین نمره یه بارشم جزو نفرات برتر بودم ،آخه بنده ی خدا تو که اصلاً تو این امتحانا شرکت نکردی ،هر بار گفتی من فلانجا باید برم الان نمیتونم امتحان بدم ،پس خدا وکیلی این همه اعتماد به نفست از کجا میاد بشر ؟


در نهایت فهمیدم این بنده ی خدا دانشجوی پزشکی یا علوم آزمایشگاهی ،این همه ادا درآوردناشم به خاطر همین بوده!!