زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

گیسو به هم بریز وجهانی ز هم بپاش! معشوقه بودن است و «بریز وبپاش»ها

با یه جعبه شیرینی بعد مدت ها اومده دیدنم... 

چند ماهی میشه همو ندیدیم... 

توو این چند ماه هم فقط از طریق پیامک و تماس تلفنی با هم در ارتباط بودیم... هر چند وقت یه بارم قرارای کافی شاپی داشتیم... 

اما خیلی وقت بود که خونه مون نیومده بود.... 


اون موقع ها که هر دومون توو شهر زادگاه بودیم موقع امتحانا میومد خونمون و با هم تا شب درس میخوندیم... 

از اون سالا پنج سالی میگذره... 


حرف زدیم ،خندیدیم ،یاد گذشته ها کردیم ،درباره ی برنامه هامون برای آینده حرف زدیم :)


باید بگم که همچنان دیر میرسه سر قرارا :/

همچنان بهم یادآوری میکنه که موهای تو رشدش خوبه و خیلی سریعتر از موهای من بلند میشه... 


همچنان با فراورده های لبنی و هر چیزی که به اونا ربط داره رابطه ی خوبی نداره ،حتی با شیرینی خامه ای یا دنت!!!وجداناً توو این بیست و یک سال سرش کلاه رفته و خودشم خبر نداره! 


دوتا لیوان شربت آلبالو ،یه ظرف شیرینی  و یه گپ دوستانه میشه یه خاطره ی خوب توو این روزای مرداد ماهی:)


*عنوان از حسین زحمتکش