زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

فارغان را چه خبر از دلِ بی حوصله ام ؟...

همه یک روزهایی دارند که خسته و بی حوصله میشوند...


یک روزایی که دوست نداریم مثلِ کوکب خانوم زنِ پاکیزه و با سلیقه ای باشیم، شلخته میشویم با کلی ظرفِ شسته نشده توی سینک و لباس های چِرکِ روی دسته ی مبل...


یک روزهایی بداخلاق و بی حوصله می شویم،سر هر چیزی از کوره در میرویم و با همه کَس دعوا داریم و سرِ هرچیز لجبازی میکنیم، بعضی روزها میخواهیم سَرمان در لاکِ خودمان باشد، پرده ها را بکشیم ، گوشیمان را از دسترس خارج کنیم ، بشینیم جلویِ تلویزیون و کوسن را زیرِ دستمان بذاریم و هِی بی هدف کانال ها را عوض کنیم...


یک روزهایی هست دلمان نمیخواهد به خودمان برسیم ، حوصله ی لباسایِ اتو کشیده و سِت کرده را نداریم ، موهایمان را شانه نزده بالای سرمان با کلیپسِ کوچکی چفت کنیم ، رژِ لب ِقرمزمان را نزنیم، لباس های گشاد و رنگ و رو رفته بپوشیم ، سریالِ موردِ علاقیمان را تماشا نکنیم و دلمان سیب زمینی سرخ کرده با پنیر هم نخواهد...


حتی مردها هم یک روزهایی نه حوصله ی اصلاح صورتشان را دارند نه خالی کردن شیشه ی عطر روی خودشان، نه ماندن پشتِ چراغِ قرمز و خریدنِ لیستِ بلند بالای خانومِ خانه...


اصلاً یک روزهایی هست که نمیشود خوب بود، نمیشود حرف زد و خندید، نمیشود بگویی چت شده چون خودت هم دقیقا نمیدانی، فقط دلت میخواهد یک روزهایی خودت را برداری و بیندازی دور...

همین...


#منیره_بشیری


*عنوان از حمید رها