زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

موهایت را بباف بگذار جهان دوباره آرام بگیرد...

نشسته داره با حوصله مو های مامان رو شونه میکنه ... 

بعد چند دقیقه مامان از دستش کلافه میشه،اینو از "اگه میخوای برو مو های نساء رو شونه کن "گفتنش میفهمم... 

ذوق میکنه میپرسه یعنی اجازه میده خاله ؟

مامانم خیلی راضی میگه آرهههههههههههههه پس من برم که نساء بیاد... 


میشینم لبه ی تخت ،میاد و با اون قد ریزه میزه اش موهام رو میگیره توو دستش و کارش رو شروع میکنه... 


نمیتونه خودش رو نگهداره و خیلی با احتیاط میپرسه "دم اسبیت رو باز کنم ؟"

میگم نه گرم عه همونو بباف ...

باشه ی آرومی میگه و سرم رو برمیگردونم سمت TV... 


فکر توی سرش رو میخونم اما مخالفتی نمیکنم تا کاری رو که میخواد بکنه... 

موهام رو باز میکنه و میریزه رو شونم و بعدم با خنده میگه من کاری رو که بخوام بالاخره انجامش میدم بعدم دوباره میخنده...

 

کلی ذوق میکنه که وای موهات چقدر بلند عه نگا کن داره کمرتم رد میکنه... نگا کن موهای منم بلندعه اما نه مثل موهای تو... 

شونه میکنه و میگه موهات خیلی خوشگل عه... میگه و خودشم کیف میکنه:)


کارش که تموم میشه میگه توم موهای منو میبافی ؟

بهش میگم بدو بیا بشین... 

میاد و خیلی آروم میشینه... 

بعد زود میگه اما شل نباشه بعدم از بالا جمع کن... 

میخندم :)

یه وجب بچه و این همه ادا ؟ :)


تا شب با همون موها هی از همه میپرسه خاله ؟دایی ؟بابا؟عزیز جون ؟باباجون ؟خاله ته تغاری ؟عمو ؟مامان ؟آجی ؟موهام خوشگله ؟

بعدم کلی از این حرف که "این مدل مو  خیلی بهت میاد حتی خیلی بیشتر از نساء "میخنده ،کیف میکنه :)


خنده هاش ،ذوق کردناش از ته دل عه :)

وروجک توو دل برو عه... اینو خودشم میدونه :)