زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

گارسون معروف ما!

رفتم برای صبحانه... 

میاد سرمیزم و میگه صبح بخیر ،خوبی ؟

تشکر میکنم و میگم خوبم... متقابلاً حالش رو میپرسم... 

میگه خسته اس ولی به خاطر کارش باید لبخند بزنه... 

یه اصطلاح میگه که معنیش اینکه خستم ولی باید سرپا بمونم... 

میپرسه معنیش رو میدونی ؟

میگم آره... 

خوشحال میشه که لازم نیس بیشتر از این توضیح بده ...

به غذای توی بشقابم زل میزنم و با چنگالم با غذای توی بشقابم بازی میکنم... 

میگه اما دیدن تو هر صبح چیز قشنگیه... حتی با این حجم خستگی... 

یه لبخند کمرنگ میشه اوج جواب من به آقای گارسون که توو هر فرصتی خودش رو پرت میکنه سر میزم... 

ازش تشکر میکنم...


چشمم میفته به پلاک روی لباسش بر خلاف تصورم اسم خیلی قشنگی داره... 

ناخودآگاه به پلاکش اشاره میکنم و میگم اسم خیلی قشنگی داری... 

با اشاره ی من نگاش سر میخوره سمت پلاکش... 

میخنده ، تشکر میکنه و میره...