زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

بینوایان :)

بعد سه روز بالاخره برگشتیم شهر قبلی... 

شب خسته و گشنه رسیدیم هتل... 

هم اتاقی از بودن اینجا خیییییییییییییییلی خوشحاله:)


دیشب آقای ع و آقای ن میگفتن نه بابا فک نکنین این شهریه های شما و هزینه ی سفرتون خیلی به نفع من بود اگه خود شما بودین اصلاً پشیمون میشدین! 


گفتم آخی! آقایون اصلاً میخواین من نسخه ی جدید بینوایان رو از روی سرگذشت شما بنویسم! ؟

ماشین رفت رو هوا! حتی خودشونم میخندیدن :)


والا به خدا... بابا خودتی! اصلاً مشخصه داری چرت و پرت میگی! 

ما تا میایم تکون بخوریم میگی اینقدر بریز به حساب بعد بیا حرف بزنیم ،حالام نشستی مینالی! 

در کل عمرم آدمی پول دوست تر از آقای ن ندیدم! 


دیشب اونقدر توو ماشین چرت و پرت گفتم و خندوندم بچه ها رو که حتی آقای ن و ع هم کبود شده بودن از خنده... 

آقای ع که دستش رو گذاشته بود رو صورتش و غش غش میخندید آقای ن هم روشو برگردونده بود سمت پنجره و شونه هاش میلرزید :)