زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

دوست و دوست پسرش!

  

آیلین و مهدی با هم دعوا کردن... 

اونم سر جان گفتن مهدی به من... 

من مهدی رو با فامیلیش صدا میکنم دیگه قرار نیس جان گفتن اون به من ربطی داشته باشه که آیلین ازم طلبکار عه... 


میگه میخنده اما منم یه زنم از چشاش میخونم دیگه از ته دل نیس...

 

سری قبل متوجه شده بودم که اسم مهدی توو لیست کسایی بود که اینستام رو چک میکنن ،به هم اتاقی لیست رو نشون دادم و اونم با چشمای گرد شده زل زد بهم که وقتی نه اسمی نه عکسی ازت هست چطوری پیدات کرده! ؟منم گفته بودم نمیدونم اما از این به بعد بیشتر از قبل به رفتارم دقت میکنم... 


چند روز بعدشم آیلین گفت مهدی به عکسی که از من توو پیجت گذاشته بودی کلی خندید... 

من و هم اتاقی نگاهی به هم کردیم و من یه لبخند زدم و گفتم اگه دوست نداشتین میتونم حذف کنم که گفت من دوست نداشتم پس حذف کن و منم همون لحظه دادم خودش پاک کنه... 


چند روز قبلم حس کردم ناراحت عه....

نه میگه چشه نه اجازه میده برم طرفش... 

انگار که از من طلبکار باشه که با کوچیک ترین حرفم زود گارد میگیره... 


هی به هم اتاقی میگم باور کن این دلش از جان گفتنای مهدی پر عه! 

میگه نه بابا مگه بچه اس! 

میگم عزیزم چه ربطی داره وقتی اون شب خیلی شیک من و مهدی رو شست و پهن کرد که تو چرا به دوست من با این لحن میگی جان ،اون دوست منه و تو اصلاً چرا باید بهش بگی جان بعدم هی عصبی به من اشاره میکرد قشنگ معلومه ازم دلخور عه... 

هم اتاقی هر بار بهم میگفت که اشتباه میکنی... 

تا اینکه امروز آیلین و مهدی کات کردن و وقتی از آیلین پرسیدم چرا؟ دقیقا به عنوان دلیل این رو گفت که اون چرا باید به یه دختر غریبه که شما باشی بگه جان ؟


منم هیچی نگفتم گفتم بذار بگه سبک شه تا منم بدونم چی توو دلشه... 

بعدم گفت همه ی پسرای گروهمون پیجت رو دنبال میکنن فقط فالو نمیکنن که لو نرن... 

گفتم نمیدونستم... گفتم اما من میدونم... 

بازم چیزی نگفتم... 


فعلاً که هم اتاقی قرار عه میانجی گری کنه برای آشتی شون....



نظرات 2 + ارسال نظر
فیدلاگ یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 22:29 http://feedlog.ir

خیلی وقته خیلی از وبلاگ ها تبدیل به کوچه های بن بست شده اند. اگر مایلید برای رونق دادن به وبلاگ نویسی در کنار نرم افزارهای شبکه اجتماعی با ما همگام شوید، به سایت فیدلاگ که تازه افتتاح شده یه سری بزنید و با عضویت در آن، سرویس منحصر بفرد آن را که در ایران توسط هیچ سایت دیگه ای ارائه نمیشه دریافت کنید. با استفاده از این سرویس، به محض انتشار یک پست جدید، چه توسط شما و چه دوستانتان، همه دوستان از آن مطلع می شوند و در بخش پیوندهای وبلاگتان، علاوه بر عناوین صفحات دوستان، آخرین مطلب آنها نیز نمایش داده می شود. و البته این لیست بر اساس تاریخ انتشار مطلب نیز مرتب می گردد. توضیحات بیشتر در سایت http://feedlog.ir

alireza شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 16:07 http://malikhulia.blogsky.com/

میروی بعد تو پای سفرم می‌شکند
مهره به مهره تمام کمرم می‌شکند
مرگ می‌آید و در آینه‌ها می‌بینم
زندگی مثل پلی پشت سرم می‌شکند
چار دیوار اتاق از تو و عکست خالی‌ست
یک به یک خاطره‌ها دور و برم می‌شکند
من که مغرورترین شاعر شهرم بودم
به زمین می‌خورم و بال و پرم می‌شکند
نقشه‌ها داشت برایم پدر پیرم، آه ...
بغض من پای سکوت پدرم می‌شکند
هیچکس مثل تو در سینه‌ی خود سنگ نداشت
بعد از این هر چه که من دل ببرم می‌شکند
می‌تراود مهتاب و غم این خفته‌ی چند
خواب در پنجره‌ی چشم ترم می‌شکند
رضا نیکوکار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.