امروز اونقدر به مامان اصرار کرده تا راضی شده بعد مدرسه ببرتش موهاش رو کوتاه کنه!
عید موهاش رو کوتاه کرده بوده!
بهش میگم خوب حالا بدو برو حموم تا من میز رو بچینم...
تا پنج دقیقه جلو در حموم مونده بود و نمیخواست بره دوش بگیره!
در نهایت اینجانب شوتش کردم توو حموم و به زور حمومش کردم...
بعدشم بر خلاف میلش مرحله ی سشوار کشی شروع شده :)
الانم یک عدد پسر کوچولوی تمیز داریم اینجا که از رفت و اومدش به آشپزخونه مخصوصا حوالی یخچال معلومه انگار هوس ساندویچ همبرگر کرده برای شام :)