زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
درباره من
هیس......
اینجا حریم امن من است
تنها مخاطب خاص من خدایم است
من اگر عاشقانه مینویسم
نه عاشقم
نه شکست خورده
فقط مینویسم تا عشق یاد قلبم بماند
در این ژرفای دل کندن ها
و عادت ها
و هوس ها
فقط تمرین آدم بودن میکنم
همین.............
*****
زن است دیگر...
حسش را با موهایش نشان میدهد
حالش خوب باشد موهایش را رها میکند
غمگین که باشد با کش دارش میزند
با حوصله که باشد میبافد و میاراید
عصبانی که باشد جمعش میکند
دلش که میشکند
اولین چیزی که اضافیست موهایش هستند
بانوی سرزمین من،
موهایت همیشه رهااااااااااا.....
ادامه...
تهران و دردهای خَموش و آشکارَش را در رأسِ مَدارِ مُدارا می باید جُست.. .
آتَش نِشانَش امروز، در قُلّه های آتَش فِشان دارد و آتشفِشان امّا، لب دوخته تر از آنکه از این حادثه، هرچند غمبار، به فوران تعبیر نماید. ..
در اعماق زمین همهمه ای برپاست.. .آنکه درجه ی ذوب دلها را خوب می داند، در کار وقایع بزرگتر است شاید.. که تهران را خدا آزاد می باید کرد در آن صورت!
و او، ما را به کَشتگانی هرچند خدوم، چندی مشغولمان می سازد.. .
مدتی بعد خواهیم آمد و خواهیم نوشت از تبع فراموشکارانه مان، از سردی خاک.. و اینکه در این روز ها، تنها به آتشدانِ معرکه ها دامن می زدیم با این تصویربازی ها.. . و با مسابقاتی که در رسانیدن اولین و آخرین لحظات نفس بُریدگیِ آدمها برپا می داشتیم و پنداشتیم که گذرگاه آدمیّت از چنین معابریست. اینکه به هر قیمت اول باشیم و هرچه نزدیکتر و هرچه بی فایده تر در مصیبتها.. . در پایان، و در انسانیّت همواره متاخر بوده ایم..
حادثه، حادثه است.. . به همین سادگی که بدانیم پارچه ها آتش می گیرند!
موفق باشید
5000تا ساختمون اخطار مشابه گرفتن... امیدوارم برای اونا اتفاقی نیفته...
تب سلفی گرفتن داغ ولی راستش اگه امکانات بیشتر بود این چیزا اصلاً اینقدر بزرگ نمیشد...
فقط چندتا خانواده به خاطر سهل انگاری یه تعداد تا ابد داغدار شدن... حیف جوونامون... حیف هم وطنامون.... امیدوارم روح شون در آرامش باشه....
یه عده پر پر شدن سر هیچ و پوچ... چه حرفی یا توجیهی میتونه بَرِشون گردونه ؟ هیچی......
تهران و دردهای خَموش و آشکارَش را در رأسِ مَدارِ مُدارا می باید جُست.. .
آتَش نِشانَش امروز، در قُلّه های آتَش فِشان دارد و آتشفِشان امّا، لب دوخته تر از آنکه از این حادثه، هرچند غمبار، به فوران تعبیر نماید. ..
در اعماق زمین همهمه ای برپاست.. .آنکه درجه ی ذوب دلها را خوب می داند، در کار وقایع بزرگتر است شاید.. که تهران را خدا آزاد می باید کرد در آن صورت!
و او، ما را به کَشتگانی هرچند خدوم، چندی مشغولمان می سازد.. .
مدتی بعد خواهیم آمد و خواهیم نوشت از تبع فراموشکارانه مان، از سردی خاک.. و اینکه در این روز ها، تنها به آتشدانِ معرکه ها دامن می زدیم با این تصویربازی ها.. . و با مسابقاتی که در رسانیدن اولین و آخرین لحظات نفس بُریدگیِ آدمها برپا می داشتیم و پنداشتیم که گذرگاه آدمیّت از چنین معابریست. اینکه به هر قیمت اول باشیم و هرچه نزدیکتر و هرچه بی فایده تر در مصیبتها.. . در پایان، و در انسانیّت همواره متاخر بوده ایم..
حادثه، حادثه است.. . به همین سادگی که بدانیم پارچه ها آتش می گیرند!
موفق باشید
5000تا ساختمون اخطار مشابه گرفتن...
امیدوارم برای اونا اتفاقی نیفته...
تب سلفی گرفتن داغ ولی راستش اگه امکانات بیشتر بود این چیزا اصلاً اینقدر بزرگ نمیشد...
فقط چندتا خانواده به خاطر سهل انگاری یه تعداد تا ابد داغدار شدن... حیف جوونامون...
حیف هم وطنامون....
امیدوارم روح شون در آرامش باشه....
یه عده پر پر شدن سر هیچ و پوچ... چه حرفی یا توجیهی میتونه بَرِشون گردونه ؟
هیچی......