ژله رو میریزم توو قالب و میذارم توو یخچال و مشغول کیک پختن میشم که....
-اااااااااااااااای واااااااااااااای
بله! صدای مامانه که رفته پی بوی توت فرنگی که توو خونه پیچیده و رسیده به منبع بو!
ظرف سیلیکونی رو کشیده سمت خودش که به خاطر انعطاف ظرف نصف ژله ریخت! و این شد که مجبورا کل یخچال رو خودش تمییز کرد!
بعدم به من میگه: آخه ژله رو توو این ظرف میریزن!
من ⊙_⊙
-نه واقعاً چرا الان ژله درست کردی! بوی خوبیم داره... :/
میگم :والا نمیدونستم یه موجود شکمو قراره بره سر وقتش! یعنی پسر کوچولوهم میدونه نباید دست به ظرف ژله بزنه !
هیچی دیگه فعلاً کیک رو گذاشتم یه جایی که دستشون بهش نرسه!
دیگه باید به فکر یه گاو صندوق برای آشپزخونه باشم! یخچال دیگه به درد خانواده ی ما نمیخوره!
یلداتون مبارک :)