زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

کاش باران ببارد شکوفه کند بالهای پروانه و جانی بگیرد لب های من

فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد؛ اگر چرخ دنیا با چرخ تو نمیچرخد .

تو چایت را بنوش .

روی ایوان خانه مادربزرگت بنشین و با او گپ بزن.



میتوانی غرور را کنار بگذاری و عشق زندگیت را به یک شام دونفره دعوت کنی.


برای پرنده ها دانه بریزی و بعد، از دیدن نوک زدن آنها به دانه های گندم لذت ببری.


میشود دقایقی را برای مادرت کنار بگذاری و چند لحظه را در آغوش او سپری کنی میبینی که چقدر آرامش بخش است.


میشود از زندگی لذت برد .

میشود از ثانیه ها نهایت استفاده را کرد.


مگر چقدر عمر میکنیم که بخواهیم آن را هم صرف سروکله زدن با این و آن بکنیم و از شکل راه رفتن همراهمان تا آبی بودن رنگ آسمانو گردی زمین ایراد بگیریم... 


چه خوب میشد اگر میتوانستیم به زمین و زمان گیر ندهیم و سخت نگیریم.


خوب میشد اگر زندگی میکردیم نه فقط نفس میکشیدیم...