زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

یک استکان چای

می‌گفت هروقت غصه‌ای دارید، بروید حمام و آن‌ها را بشویید‌ وقتی آب از سر و رویتان سرازیر می‌شود، اگر درست نگاه کنید غم و غصه‌ها را می‌بینید که با آب شسته شده و می‌رود. هرچه غصه زیادتر باشد رنگ آب سیاه‌تر است.رنگ آب غصه‌های او ب بنفش می‌زد. آب سیاه و سیاه‌تر میشد، غصه‌های او اما تمام نمی‌شد.


نمی‌دانست چرا یکباره همه را به یاد می‌آورد. انگار هنگامی که می خواهیم جایی را ترک کنیم، همه‌ی کسانی که در آنجا می‌شناختیم به یادمان می‌آیند.


گفت: زندگی مثل یک استکان چای است. به ندرت پیش می‌آید که هم رنگش درست باشد، هم طعمش و هم داغیش. اما هیچ لذتی با آن برابر نیست.


روح انگیز شریفیان/ کارت پستال