زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

عاقبت مهمان ناخوانده!

دستام توو جیبای بارونیمه...

با دوستم گپ میزنم...

برمیگردم سمت دوستم و تکیه میدم به دیوار پشت سرم...


یه نفر یه جیغ بنفش میکشه...

با چشام دنبال صاحب صداییم که با تمام توان جیغ میزنه!

بعد تینا همه شروع میکنن به جیغ زدن و فرار کردن و توو کسری از ثانیه فقط من میمونم و تینا و عامل ترس تینا!


یه گربه! البته از نظر من ناز و از نظر تینا آدم خوار!

همچنان داد میزنه و گربه هم رو صندلی کناریش زل زده بهش ...

داد میزنم :جیغ نزن !گربه میترسه!یه لحظه آروم باش الان بغلش میکنم میبرمش بیرون...

ساکت میشه،میرم ته کلاس،جایی که تینا و گربه مشغول دید زدن همن...


گربه ی بخت برگشته سرش رو تکون میده که همین کارش برای سکته کردن تینا کافیه....

وحشتناک جیغ میزنه جوری که گربه هم وحشت میکنه و شروع میکنه به فرار...اونقدر تند میدو عه که نمیتونم بگیرمش...

بعد از بدو بدو از کلاس بیرونش میکنم که از بخت بد این بخت برگشته این بار میره توو اون یکی کلاس ...


با وحشت میدو عه میاد بیرون و بعدم فرار میکنه و میره توو حیاط...


رفتم دنبال بچه ها میبینم همه شون رفتن کلاس بغلی درم از پشت قفل کردن!

میگم بیاین رفت...


بماند که نقش آقایون این وسط فقط خندیدن بود...



نظرات 8 + ارسال نظر
Sara جمعه 14 آبان 1395 ساعت 16:20 http://www.commaa.blogsky.com

اوه گربه رو بغل کردی؟؟؟؟ من هیچوقت با حیوونا ارتباط خوبی نداشتم لمس کردنشون برام ترسناکه:)

واقعا؟
من روابط حسنه ای با حیوونات دارم :)

فائـــــــــزه پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 19:26


باحاااال:)))
جدی میخواسی بغلش کنی؟؟:|

اره

نفس جمعه 7 آبان 1395 ساعت 20:27

اقا من نظراتمو باز کردم!
منتظرتم؛)

به سلامتی

چوپیا جمعه 7 آبان 1395 ساعت 02:46

من در رویارویی با سوسک ها چنینم:|
چنان بی حیا بازی درمیاریم که سوسکه سکته میکنه
ما دخترهاییم دیگر...


آخی طفلی سوسکه
با سوسکم مشکلی ندارم

نینا پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 17:36

سلام نسا جان خوبی?چهرشته ای قبول شدی?

سلام :)
مرسی شما خوبی؟
ببخشید شما؟

علی امین زاده پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 15:21 http://www.pocket-encyclopedia.com

چشم دل با زکن که آن بینی
http://www.pocket-encyclopedia.com/?p=1621
ready up و منتظر حضور سبزتان

حتما...

علی امین زاده پنج‌شنبه 6 آبان 1395 ساعت 15:20 http://www.pocket-encyclopedia.com

خب آدما دست خودشون نیست. گاهی از حیوانات می ترسن.

درسته ...

صفرفاکتوریل چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت 22:14

سلام خوبی نسا خانوم !؟
چ عجب یادی از ما کردی!
چقدر همه جا واست پیام گذاشتم و جوابی ندیدم!
کجا بودی!؟
چ کردی!؟
خوبی!؟
دلم تنگ شده بود:(

سلام:)
الان تیکه میندازی؟
مرسی خوبم:)
تو خوبی؟
دل به دل راه داره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.