زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

زنی در آستانه ی میانسالی...

مجری برنامه ی آشپزی از خانومی که مهمون برنامشه میپرسه :چرا موهات رو رنگ نمیکنی؟این موهای سفید اونم اینقدر واضح،اذیتت نمیکنه؟


خانومه فنجون قهوه اش رو دست میگیره و با یه لبخند ملیح به مجری برنامه که یه خانوم 37-38 ساله با موهای خرمایی ِ نگاه میکنه و میگه :نه !هر وقت توو آیینه نگام به موهام میفته که بعد از سی و چند سال شروع کردن به سفید شدن و حالا علنا دارن اعلام حضور میکنن،یاد تک تک اتفاقای خوب و بدی میفتم که توو تمام سالای عمرم برام اتفاق افتاده،انگار هر کدوم از این موهای سفید یه بار کل زندگیم رو میارن جلوی چشام....انگار که سالای رفته رو با دیدن این موهای سفید دوباره زندگی میکنم....میخوام بذارم این روند همچنان بنا به طبیعتش ادامه پیدا کنه...




+خاطره  

یک پیراهن خالیست

که اندازه‌ی هیچ‌کس نمی‌شود !

باید آویزانش کرد در باد

و با رقصش پیر شد...