زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

اسمش "علاقه" نیست!

چند سالی میشه که به این نتیجه رسیدم همه ی آدما نه ،اما بیشترشون تغییرات رو دوست ندارن...


علاقه ی شدیدیَم دارن که دنیا و آدماش رو به سلیقه ی خودشون بچینن و این اسمش میشه مراقبت!!


به این نتیجه هم رسیدم که این غلط ترین روش ِ ابراز محبته چون طرف عاصی میشه و به وقتش راهش رو برای همیشه از همین آدمایی که دنیا رو فقط با دید خودشون دوس دارن،جدا میکنه...


زیاد دقت کردم،توو زندگی خودم،بقیه...همیشه مشکل سر اینکه کسی انعطاف نشون نمیده،همه معتقدیم حرف خودمون درسته...

همه دنبال اینیم که همدیگه رو اصلاح کنیم!یه موجود جدید بسازیم به دلخواه خودمون!


ماها موجودات خودخواهی هستیم که اسم هر چیز غلطی رو یا میذاریم علاقه!یام یه جوری به همین علاقه ربطش میدیم!خلاصه ما "حتما" کار درست رو تحت هر شرایطی انجام میدیم!


دارم فک میکنم عمر چند نفر این جوری به باد رفته؟یا اصلا چند سال از عمرمون رو باب میل خودمون،با درست و غلط های خومون با پیروزیا حتی با سربه سنگ خوردنای خودمون، زندگی کردیم؟


پرواز خطرات خودش رو داره...

میشه وقتی تو اوجی یه تیر بیاد و صاف بخوره به بالت و تو سقوط آزاد کنی...

میشه حتی بشی شام یه شکارچی!

ولی اوج گرفتن لذتش وصف نشدنیه...


نمیشه به خاطر خطرات پرواز یه پرنده ریسک نکنه و نپره!


مگه میشه؟پرنده اگه نتونه پرواز کنه پس اصلا چرا سماجت کرده برای به دنیا اومدن؟برای شکستن تخمش؟



نمیتونین از یه پرنده توقع داشته باشین چون میخواین به خاطر علاقه!و مراقبت!از اون بندازینش تو قفس تا مبادا شام یه شکارچی شه یا هر خطر دیگه،ازش توقع داشته باشین که درکتون کنه و دوستون داشته باشه!


وقتی طبیعی ترین حق یه موجود زنده رو ازش بگیری! "نمیتونی" اسم علاقه رو کارت بذاری!


پرنده وقتی پرواز میکنه میشه پرنده!

و الا میشه شتر مرغ!!

نه شترعه!نه مرغه!اصلا شبیه هیچی نیس!


بهتر بهش درست پرواز کردن رو یاد بدی،بهتر راه های مواظبت از خودش رو بهش یاد بدی!


"اختیار"برای آدمیزاد همون پرواز عه...

همون بال هایی که برای پریدن بهش نیاز داره...


نمیدونم حواسمون هست که گاهی پرهای یه پرنده فقط به صرف اینکه بمونه پیشمون چیده میشه!این که اسمش موندن نیس!اسارته!


گاهی وقتا باید قبول کنیم یه جایی از زندگی رو اشتباه کردیم ...

فقط باید قبول کنیم و تکرارش نکنیم...

باور کنیم  درک اینکه،همه قرار نیس مثل ما فک کنن پس طبیعیه که به سبک ما زندگی نکنن ،زیادم سخت نیس...


بیاین به همدیگه و تصمیمای همدیگه احترام بذاریم...

حداقل امتحان کنیم...



نظرات 9 + ارسال نظر
علی امین زاده چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 08:29 http://www.pocket-encyclopedia.com

اون که آره. من که ندیدم آدمی تغییر کنه و متحول بشه. گاهی، می بینیم یه آدمی رفتاری رو نشون میده که قبلاً انجام نمی داده. چند مورد این تیپی رو وقتی بیشتر کنجکاوی کردم دیدم این بابا ذاتاً این اخلاق رو داشته اما بروز نمی داده. حالا شرایط مهیا شده و مثلاً شوخ طبعیش رو داره علنی تر نشون میده اما این بابا از روز تولدش شوخ طبع بوده! ذاتش اینه.

مساله ای رو هم که اشاره کردید متاسفانه در محیط کار زیاد می بینم و مساله ساز هم هست. این تفکره برای بعضی ها هست که عزت نفس یعنی اینکه من به هر قیمت روی حرف خودم بایستم و انعطاف نداشته باشم. در صورتی که این از دید من نوعی به تکبر و حماقت تعبیر میشه!

آدما بعضی وقتا فقط دنبال اینن که ثابت کنن دیدی حرف من درسته!
گاها باید درکمون رو بیشتر کنیم....

کاکتوس جمعه 13 فروردین 1395 ساعت 17:02

سلام دختر بهمنی جانم
خوبی؟ سال نوت مبارک :)

واااای دقیقا دقیقا دقیقا موافقم با حرفای این پستت... دقیقا درسته... و‌ این حقیقت تلخیه که اونا به خاطر علاقه اشون دارن اون شخص رو محدود می کنن یا سعی در تغییرش دارن...
و بدی ماجرا اینجاست که ما نمی تونیم نظر اینطور ادم ها رو عوض کنیم تا زمانی که خودشون به اشتباه شون پی ببرن و دیگه اصراری بر تغییر یا محدود کردن اطرافیانشون نداشته باشن :(

سلام عزیزم:)
عیدت مبارک:)
تو خوبی؟

باید کار خودت رو بکنی و بری جلو....بعدش که دیدن میتونی اونام تشویقت میکنن...

جلبک خاتون یکشنبه 8 فروردین 1395 ساعت 11:23

وقتی من دوسشون دارم اخلاق هاشونو هر چند اگه بد باشن حق ندارن تغییر کنن :/


خودخواه هم خودتی خو

شما قبلا یه سند مالکیت شیش دنگ بزن به اسم مبارک

جلبک خاتون یکشنبه 8 فروردین 1395 ساعت 11:22

نه من نمیخوام به تصمیم های کسی احترام بذارم...

حرف حرف خودمه....

فمیدی؟

اوه اوه

shahin یکشنبه 8 فروردین 1395 ساعت 00:41 http://aasheghaneha.blog.ir

+ واقعا چرا؟؟!!

چرا چون همه فک میکنیم ما با بقیه فرق داریم و حتما درست ترم میگیم....

x شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 19:38

خوش برگشتی :)

خیلی قشنگ نوشتی مثل همیشه :)

برای همینه بیشترین ازار از طرف نزدیک ترین ها وارد میشه چون اون حس به قول خودشون مراقبت (!) بیشتره

چند ماهیه به این نتیجه رسیدم که خلق خدا تغییر ناپذیره !یعنی قشنگ این جمله رو درک کردم

وقتی میبینم نمیتونم ساده ترین رفتارهای خودمو با اختیار خودم تغییر بدم ٬ چجوری از بقیه انتظار داشته باشم رفتارهاشون رو به اجبار بقیه تغییر بدن ؟

مرسی عزیزم



هانی قصدشون واقعا مواظبت کردن از روی علاقه اس فقط به بدترین شکل این کار رو میکنن...

واسه همینم خودمونو عشقه

قضیه دقیقا همینه...همه میخوان بقیه رو تغییر بدن!
چرا هر کسی رو اون جوری که هست قبول نداریم!

مادر شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 17:28

سلام عزیزم سال نو مبارک من مهمون دارم خیلی سرم شلوغه امروز بعد از مدتها اومدم وب ببخش بابت تاخیر
انشاله همیشه سلامت باشی گلم

سلام سال نوی شمام مبارک:)
چه خوب مهمون:)
همچنین بانو...

بردیا شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 10:22 http://elves0014.blogsky.com

اووووم،اولین باریه که میام تو وبت پس اگه بگم قالبت خیییییلی خوشگله اشکال نداره
ادما تغییر کدنو دوس ندارن چون طبیعتشونه،نگاه کن خودتو،به خیلی چیزا عادت داری چون این اجباریه که رو ادماس از طرف بدنشون،هرچند که بگن مختاریم
یه زمانی به این فکرمیکردم که چی میتونه ادماو بیسترباهم صمیمی کنه،دیدم هرچقدرموضاعات مشترکی داشته باشن بیشتر به یادهمن،هرچقدر هم که بیشترهموبخوان بیشترشبیه هم میشن،شبیه افکاراشون،چیزایی که میخوان،اساس عشق هم همینه،انقدربه دورشمع میپیچی تاباشمع یکی بشی
خب وقتی دوتا ادم هموبخوان انقدر دورهم میتابن تایکی بشن،شایدمشکل اینه که یکی اون یکی رو نمیخواد که با یک شدن مشکل داره(البته همه این حرفا داخل پارادایم وچارچوب ذهنی من معنا داره و واسه بقیه شاید چرت وپرت باشه)
پرنده پروازمیکنه،یه بار واسه غذا پیداکردن،یه بار واسه فرار از خطر،یه بارم واسه پیدا کردن جفت،ولی بعضی وقتام نباید پروازکنه مثل وقتی که بالهاشو طوفا برباد میده،اینکه توجایی که واسه تو تعریف نشده میشه بعداز یه وقتی بخوای پروازکنی اسمش اختیارنیست،حماقته

سلام :)
خوش اومدین:)

مرسی نظر لطفتونه:)

حماقت !بله آدما میتونن حماقتم بکنن...
کیه که حماقت نکرده باشه تو زندگیش؟من خودمم اشتباهاتی داشتم که خود خود حماقت بودن...
اینا وقتایی اتفاق افتادن که از عقلم کمترین استفاده رو کردم...
همه ی ما با تمام موفقیتا و حتی حماقتامون تعریف میشیم...
حرفاتون رو میفهمم...من نمیگم درست نیس...
اتفاقا به خوب چیزایی اشاره کردین،من فقط میگم هر کسی حق این رو داره که درست یا غلط خودش زندگیش رو بسازه...میگم ماها گاها یادمون میره اختیار زندگی دیگرون دست ما نیست...
یادمون میره که علاقه مون رو به یه شکل غلط به همدیگه نشون میدیم....
ماها باید یاد بگیریم حرفامون رو رک و در کمال احترام بگیم و بعدم کنار وایستیم،اجازه بدیم اون آدم خودش تصمیم بگیره که چیکار باید بکنه...
حتی اگه خطا بود!آدما به بعضی از افتادنا برا بزرگ شدن نیاز دارن...مثل وقتایی که خودمون کوچولو بودیم و زمین میخوردیم...
هر وقت بهمون نیاز بود بریم و دست طرف رو بگیریم...این اسمش میشه یاد دادن راه رسم زندگی...
حرفاتون درسته .....فقط من از یه زاویه ی دیگه،از زاویه ی خودم بهش نگا میکنم....

saba شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 00:10 http://sabanevesht.blogsky.com

man daram hamchin adami too zendegim kheyli sakhte

سلام:)
خوش اومدین:)

من شک ندارم هدف از همین طرز فکر و رفتار یه جور مراقبته اما بیشتر آسیب میزنه تا مواظبت کنه!
میخوایم ثابت کنیم همو دوس داریم ولی به جای اینکه بگیم ،به بدترین شکل ممکن اینو بهم نشون میدیم...
ماها آدمایی هستیم که فقط طرز درست نشون دادنه علاقه مون رو بلد نیستیم،یادمون ندادن!و مام تلاشی برای یادگیریش نمیکنیم!فاجعه اینجاست که فک میکنیم همینم درست ترین کار عه.....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.