زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

با صبر من بازی نکن...

بعضی از آدما اصرار به نفهمیدن دارن!

بعضیا توهم خودبزرگ بینی دارن!

بعضیا منه خیلی بزرگی دارن!

بعضیا خیلی من من میکنن ولی نیم منم نیستن!

همین بعضیان که امروز یک ساعت تمام چرت و پرت میگن!

همین آدمان که نمیفهمن این ملایم بودنت واسه خاطر این چندماه احترامیه که نسبت بهش داشتی!

همین آدما وقتی میبینن دیگه هشدار میدی که من صدام از صدات بلند تر مواظب لحنت باش!بازم فک میکنه ترسیدی واسه همینم با انگشت بهت اشاره میکنه!

همین منه ساکتم دیگه مراعات استادش رو نمیکنه و منه خود شیفته رو با یه صدای بلندتر ولی با اون ادب میشونه سرجاش!

تا جایی که طرف یه عقب گرد میکنه و لال مونی میگیره و دیگه آروم حرف میزنه!با یه صدایی شبیه غرغر!

بهش گفتم پا رو دمم نذار که بد جونوری میشم....

فعلا به احترام استاد کاریش ندارم ولی بخواد پرروبازی دربیاره بلدم چطوری بشونمش که دیگه نتونه از جاش پاشه...


تا حالا بشر از این خودشیفته تر ندیده بودم!




فقط  میتونم بگم خدا هدایتت کنه...



+با صبر من بازی نکن!


یادت باشد زمستان شمشیر دولبه است . همان قدر که میتواند سفید و یکدست و رویایی باشد میتواند سرد و تاریک و ترسناک هم باشد.

 باریدن برف زیباست اما میتواند باعث یخ زدن هم بشود. یادت باشد خورشید هست اما رنگ و رو رفته و نخ نما شده.ماه هست اما پشت مه و ابر. یادت باشد من زمستانم. من خودِ خودِ زمستانم! با صبر من بازی نکن! بگذار همان بارش آرام و رویایی بمانم. بگذار همان زمین یکدست سفید شده بمانم. تبدلیم نکن به تکه های تیز یخ.نگذار ریشه های گیاهان را که نه ریشه های تو و خودم را بخشکانم. با .صبر .من. بازی. نکن.با .صبر من. بازی. نکن. با .صبر. من .بازی. نکن. با .صبر .من .بازی. نکن.!





نظرات 7 + ارسال نظر
نفس پنج‌شنبه 13 اسفند 1394 ساعت 14:18

کی جیگر منو عصبی کرده برم بکشمش؟

خودم لازم باشه از خجالتش درمیام شما راحت باش

محمد سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 10:24 http://aban93.blogsky.com/

ممنونم..

ممنون:)

آنی سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 00:35 http://www.annie.blogfa.com

وای نسا جونم؟
ینی خیلی عصبانی بودیا
قشنگ مهلومه خب

دورت بگردم من خوب کردی حالشو گرفتییییی
خودتو اذیت نکن

آروم بودم خودش بی معنی ادامه میداد:/

عزیزم خوبم

x دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 12:32

بعضی از ادم ها واسه جمع کردن دست و پاشون ٬ نیاز به تذکر و یاداوری دارن

گاها آره

کاکتوس دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 12:27

عاشق این تیکه‌ی آخر شدم، زمستان

امیدوارم باعث نشه صدات بلند بشه که قطعا دیگه باید فاتحه‌ی خودشو بخونه

بابا متمدنانه گفتم:)ففط یه کوچولو بلندتر ...

سهیلا دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 10:04 http://rooz-2020.blogsky.com/

عه؟
تاحالا اینقدر عصبانی ندیدمت نسا جونم
بابا خون خودتو کثیف نکن....جواب ابلهان خاموشیست گلم. حیف تو نیست..حیف قلب مهربونت نیست که جای خشم و کینه بشه...

یک ساعت تمام ریلکس بودم سهیلا جون دیگه نیم ساعت آخر دیدم فک میکنه حق با اونه که من ساکتم!واسه همینم تا جایی که لازم بود از خجالتش در اومدم...

mahsa دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 00:33

وای خدا ، تو از منم بدتری ، بیا بیا این لیوان ابو بخور الان پس میفتی
ببین چجوری با اعصاب دختر مردم بازی میکنن

خوبم
با اعصاب خودش بازی کرده!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.