بعضی وقتا هم میخوای دور و برت ساکت و آروم باشه و هم دلت میخواد بشینی یه دل سیر با یکی حرف بزنی...
دارم فک میکنم که دوس دارم هم صحبتم یه غریبه باشه که بعدش پاشه بره و دیگه هیچ وقتم نبینمش یا یه دوست باشه!
نمیدونم! شاید فقط باید یکی "باشه"!
فقط "باشه "...
و چون چنین شخصی چه مونث و چه مذکر الان موجود نیس ،پس بی خیال...
بی خیال...
داشتن دوست خیالی رو بعضی روانشناسها شنیدم توصیه می کنن.
شایدم داشته باشم
یه لحظه بود اون حس... و الا دوست زیاد دارم...
فدای دوست داشتن مریم بانو
کلی خندیدم بعد از خوندنش:))
بیا! دوتا گانگستر دوستم بودنو نمیدونستم!
منم گاهی دوس دارم یه غریبه بیاد حرفهام رو بزنم بهش بعد همون جا بمیره نابود شه خیالم راحت شه
خوب حالا... چرا کشتار جمعی راه میندازی!
حرفاتو اینجا برای ما بگو،هم دوست هم غریبه(:
تصحیح می کنم «حس می کنم»
مرسی تصحیح
دقیقا حرفدل من :-(
عادت کردم حرف ها رو دفن کنم ... یه وقتا حش می کنم رو دلم سنگینی می کنه :-(
ای فدای اون دل مجهولت عزیزدل....
من دیگه بگو قربونت برم
سلام
ممنونم..
.
گاهی وقت ها که پرید ودوست دارید با یه نفر حرف بزنید و کسی نیست....قدم بزن با خدای خودت درددل کن...بعد از مدتی میبینی آنقدر آرام وپرانرژی شدی که دوست داری فقط بگی خداجون چقدر دوستت دارم..
تجربه اش رو دارم... خدا واقعا هم صحبت خوبیه...
میزبان چی?!
تموم شد رفتن دیگه!
خسته نباشی :)
من به اندازه ی تمام نبودنت حرف ناگفته دارم. ..تا سر ریز نشده گفته هایم در دامان یک غریبه بیا...زودتر...اینروزها حوصله ام سر نمی رود. ..شعله ی زیر دلم زیاد است دارد حرفهایش سر میرود. ..
پیشم بیا...
ممنون...
حتماً به دنیای قشنگتون میام...
من هستم بوگو عزیزم;)
تو مگه میزبان نبودی ؟