زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

زن که باشی...

زن که باشی ترس های کوچکی داری!

از کوچه های بلند، از غروب های خلوت و بدون عابر می ترسی!

از صدای موتور سیکلت ها و دوچرخه هایی که بی هدف در کوچه ها میچرخند میترسی!

از بوق ماشین هایی که ظهر های گرم تابستان جلوی پایت ترمز میکنند

و تو فقط چهره ی آدم هایی را میبینی که در چشم هایشان حس نو دوستی موج میزند!

زن که باشی ترس های کوچکی داری، به بزرگی همه ی بی عدالتی هایی که به جرم

زنانگی

محکومت میکنند و همیشه این تویی که مقصری!



نظرات 5 + ارسال نظر
مرد میانسال چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 19:18 http://www.ansd.blogsky.com

ایشالا همه تهدیدها برای شما تبدیل به فرصت بشه...
البته اگه منصفانه و واقع گرایانه به قضیه نگاه کنیم خود زنها هم در برخی موارد ممکنه بی تقصیر نباشند...

هر کسی سهم خودش رو در وقوع هر اتفاقی داره...

samaneh چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 17:01 http://samanehjoon.loxblog.com

خیلیییییی قشنگه. حتما بخونید

پیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت، پیرمرد هرگزنمی پذیرفت. شبی پیرزن آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند . اما صبح پیرمرد دیگر هرگز بیدار نشد و آن صدای ضبط شده لالایی هرشب پیرزن شد ...
قدر لحظات هر چند سخت کنار هم بودن رو بدانیم .
مادر مثل مداد میمونه هر لحظه تراشیده شدن و تموم شدنش رو میبینی.
اما پدر مثل خودکاره . شکل ظاهریش تغییر نمیکنه فقط یکدفعه میبینی دیگه نمی نویسه...
تا هستند قدرشونو بدونید...
به افتخارشون همه کپی کنید
اینم ب عـــشــــــق پدر و مادرمون. که به اندازه تمام دنیا دوستشون داریم❤

خیلی قشنگ بود...

گل همیشه بهار چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 14:49 http://judytanha.mihanblog.com

خسرو شکیبایی...........
زن ها میتوانند در اوج دلتنگی لبخند بزنند...آواز بخوانند...غذای دلخواهت را تدارک ببینند...کودکانه با بچه ها بازی کنند...
زن ها میتوانند با قلبی شکسته باز هم دوستت بدارند...ببخشند و بخندند...
تو از طرز آرایش موهایش...یا رنگ لب هایش...لباسش...یا حتی حرف هایش...هرگز نمیتوانی حدس بزنی زنی که روبرویت ایستاده دلتنگ یا دلشکسته است...
زن بودن کارساده ای نیست...

واقعا راس گفته...
دختر بودن خواهر بودن عشق بودن زن بودن مادر بودن هیچکدوم اگه با عشق نباشه نمیشه دووم آورد..

Mostafa چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 12:36 http://romeo1.blogsky.com

زن که باشی
گاهی کم می آوری
دست هایی را که
مردانگی شان امنیت می آورد
و شانه هایی را که
استحکام آغوششان
لمس آرامش را
به همراه دارد.
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی...
پناه ببری...
ضعیف باشی...
دست خودت نیست
زن که باشی
گهگهاه حریصانه بو میکنی
دستهایت را
شاید
عطر تلخ و گس مردانه اش
لا به لای انگشتانت
باقی مانده باشد.

زن که باشی گاهی میزنی زیر گریه

که دلش بلرزد و صدایت کند:بانو....
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی رهایش می کنی
و پشت سرش آب می ریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش
به این امید که
او
خوشبخت باشد.
دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی.
میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی...

میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی و حس کنی نگاهش را

میتوانی ساعتها به امید گره خوردن شال دور گردنش..ببافی و در هر رج بوسه بکاری برای روزهای مبادا که کنارش نیستی...

زن که باشی باید صبور باشی مدارا کنی و با همه ی بغض ات لبخند بزنی

زن که باشی...

هزار بار هم که بگوید:دوستت دارد!!!

بازهم خواهی پرسی:دوستم داری؟؟؟

و ته دلت همیشه خواهد لرزید.......

زن که باشی هرچقدرهم که زیبا باشی نگران زیباترهایی میشوی که شاید عاشقش شوند.....

زن که باشی هروقت که صدایت میکند:خوشکلکم!!!

خدا را شکر میکنی که درچشمان او زیبایی

دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلد

مثل همیشه زیبا نوشتید....

نیما سه‌شنبه 14 مهر 1394 ساعت 16:24 http://from-sky.blogsky.com

مرد که باشی بیماری بزرگی داری بنام غرور..
عشقت این می شود که سیگارکشان، کوچه های بلند و خلوت را وجب کنی.. بی مقصد و غیر منطقی...
کارت این می شود که صدای خویش را بیاندازی در هنجره زخم آلوده موتور سیکلتی لکنته و مماس با حریم آدمها بتازی این اسب تازی آهنین را..غمت هم نباشد برادر که این تفریح، هر چه هراس انگیزتر باشد امتیازی دارد بیشتر و مجوز ورود شما شاید، به رگه های غیرت عمیقتر.
وضع و حال مادیت هم اگر خوب بود و احیانا اتومبیلی هم داشتی گران، خوب می شود. فانتزیت آن می شود که حرمت شکنانه ترمز زنی پیش پای این و آن..از قلم مینداز و شرم هم نکن! اگر ناغافل یکی از آن دختران گذرگاه، خواهر خودت از آب درآمد... سرت را همچنان بالا نگاه دار چون کماکان مردی هنوز. چیزی بگو، او هنوز تو را باور دارد...

مرد که باشی دلایل مختلفی خواهی داشت، برای پشت گرمی و آسودگی خیال و تبرئه..!چراکه در این سرای آلوده به تبعیض، همه چیز به نفع تو تنظیم و قانونگذاری شده است، دلهره به خود راه مده که برای قوام رشد سبیل مردانه ات مضر است.. پس تا می توانی عذر تقصیر دار و محکوم کن.. که دیوارهای کوتاه تر از تو روزی با دستان توانمند تو ساخته شده اند..عزت و اعتبار پوشالیت را هم پشت ژست مردانه ات پنهان کن..همیشه زنی هست که بار کوتاهی های تو را مردانه به دوش کشد..
موفق باشید

حرفی نذاشتین برای گفتن...
مردا به پشتوانه ی چند صد سال مردسالاری سختشونه که بخوان حقوق بین مرد و زن رو به عنوان حقوق برابر بین انسانها در نظر بگیرن..
هنوزم که هنوز به دیگران بر اساس جنسیتشون نگاه میکنن و قضاوت میکنن....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.