به ما گفتند باید بازی کنید...
گفتیم با کی؟
گفتند با تیم دنیا...
تا خواستیم بپرسیم بازی چی؟
سوت آغاز بازی رو زدند،فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد،
ولی نمیدانم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیازها برابر بود!!!
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت
"نگران نباش...تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن"
گفتم آخه چطوری؟
بازم خندید و گفت
"خیلی ساده،فقط پاس بده به من...باقیش با من..."
لایــــــــــک واقعا لایـــــــک داری...
کپـــــــــــیش کردم.....
خیلی قشنگ بود.......
خوشحالم که دوست داشتی عزیزم
بسیار خوب..
ما همواره دروازه های آسمان رو نادیده گرفته و می گیریم
دوست ترینها رو دشمن خود می پنداریم..
متن قشنگی بود
شب بخیر دختر خوب
دست خدا به همرات، چه تو 90 دقیقه چه تو وقت اضافه...
مرسی
خدا با ماست....