زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

شب اورژانسی

دیشب هم اتاقی رو بردیم بیمارستان اونقدر که حالش بد بود... 

فقط با یه آمپول حالش خوب شد... 

حالام با دخترا دست جمعی توو اتاقمون خوابیدن :)


+آقای ع میگفت این دفعه ی دومه که من دارم با تو یکی رو میبرم بیمارستان... منم گفتم دیگه پا قدمم در این حد خوبه :)


+اگه بدونید به چه سختی آقای ع رو پیدا کردم!ساعت یک  رفتم از پذیرش شماره ی اتاقش رو خواستم... با مهدی رفتیم دیدیم  اشتباهه!

دوباره رفتم گفتم آقای محترم اشتباه گفتی شماره ی اتاقش رو اونم بهش زنگ زده و بنده خدا رو از خواب بیدار کردیم اومده اتاقمون بعدم راهی بیمارستان شدیم...