زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

عادت قدیمی

زندگی بالا و پایین زیاد داشته این چند ساله اما توو دل تمام این خستگیا من بازم دلم هوس بستنی شکلاتی خوردنای شبانه میکنه!به رسم تمام سال های من بودن....


Oral lichen planus

دکتر به لکه های سفید ‌رنگی که داخل بافت دهانی مریض دیده میشه اشاره می‌کنه و میگه لیکن پلان!خوب نگاش کن...

علتش رو میپرسم... نگام می‌کنه و میگه حساسیت به آمالگام!میگه تمام آمالگام ها رو باید از بافت دندانی جدا کرد و جاش با کامپوزیت ترمیمشون کرد تا این حساسیت برطرف شه...


توو کشور دانشجویی از آمالگام استفاده نمیشه اما من اینجا فراوون دیدم که ازش استفاده میکنن!


البته آمالگام همیشه باعث لیکن پلان نمیشه اما در مورد این مریض متاسفانه ایجاد آلرژی کرده....


علاقه ی شدید بابا به ازدواج من!

در آستانه ی بیست و پنج سالگی یکی از بزرگترین مشکلاتم جواب رد دادن به تمام خواستگارام و اعتراض های شدید بابا به این نه گفتن های قاطعم،شده!


یا بابا باید صبرش رو‌ بیشتر کنه یا من!

شاید هم هردو!!!


دندان شماره ی 34!

بی حسی تزریق شده و دکتر فورسپس به دست بالای سر مریضه...

با اولین تماس فورسپس به دندون مریض با چشمای بسته و صدایی که از ترس شبیه جیغ خفیفه ،دستاش توو هوا میچرخه و دنبال شی ای هست تا بتونه محکم فشارش بده...

بعد چند ثانیه دستش به مچ دست من که کنارشم میخوره و زود دستم رو میگیره...

سی ثانیه ی بعد دندون کشیده شده اش رو‌ گاز استریله و‌ رد ناخناش روی دستم!


گروه خانواده ی مادری!

خاله جان ها و دخترخاله جان ها یه گروه باز کردن و منو مامان رو هم اد کردن...

در طول روز بی اغراق ده تا دوازده بار ویدیوکال باقیشم تکست میدن...

حالا من از صب ساعت هشت کلاس آنلاین دارم مابقیشم مطبم!

ده روزی از غیبتم توو گروه گلایه کردن تا اینکه بالاخره امروز عصر منو ریمو کردن!

نه تنها ناراحت نشدم بلکه ازشون ممنونم که دیگه قرار نیست هر روز سه هزارتا پیام نخونده داشته باشم.

بله درست خوندید،سه هزارتا!