زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

سیر نمی شوم ز تو ای مه جان فزای من

رابطه ی مادر و دختری گاهی وقتا یعنی درد و دلای شبانه ی مامان با دخترش... 


یعنی باید بشنوی و همونجا هم همه اش رو فراموش کنی... 

حرفای یه دختر به مادرش ممکنه بعدا به خاطر نگرانی های مادرونه به گوش پدر خونه برسه یا حتی ممکنه بشه یه موضوع داغ برای تعریف کردن بین مامان و خاله ها... 


اما اگه شنونده دختر خونه باشه مطمئن باشین اون حرفا جایی درز پیدا نمیکنه... 

اون با حوصله به حرفاتون گوش میده... باهاتون ابراز همدردی میکنه یا فقط توو سکوت نگاهتون میکنه ولی تهش امید توی دلش رو با شما شریک میشه و بهتون لبخند میزنه :)


یه زن خیلی خوب میدونه که شنیده شدن بدون راه حل دادن یکی از مهمترین نیازهای هر زنی عه... 


من بازم به حرفات گوش میدم... 

هر وقت که خواستی سبک شی بازم رو درد و دلای دو نفرمون حساب کن مامان :)


نمیدونم شاید در آینده حوصله ام ته بکشه شاید امید توی دلم رو گم کنم و دیگه نتونم باهات شریک شَمِش شاید حتی اونقدر بداخلاق و بی احساس تر از الانم بشم و اصلاً یادم بره که چقدر دوستم داری و دوست دارم... 


 


یاد بچگیم میفتم که بغلت میکردم تا خوابم بگیر عه... 

یاد جدی بودنت ،اینکه هیچ وقت نمیتونی حرفای منو پیش خودت نگهداری و مطمئنا با خواهرات مفصل درباره اش حرف میزنین... 


اما حرفای تو همیشه پیش من مثل یه راز میمونه... توو این یه مورد باید بگم که کاملاً به بابا رفتم :)


چشمای تو قشنگ ترین و مهربون تیله های آبی که تا حالا دیدم و مطمئن باش هیچ آبی دیگه ای به پای آبی آسمونی چشمات نمیرسه :)


گاهی بدقلقم ،خستم ،بی حوصله ام ،کلافه ام ،گاهی حتی حوصله ی خودمم ندارم ،اما دوست دارم زیاد... 


از اولین روزی که بهت امانت داده شدم تا به امروز ،جنگیدی برای بودنم ،موندنم ،کنارم بودی ،جدی اما نگران ،مادرونه :)

به اندازه ی تمام این 21سال بودنم مدیونتم.... 

قد تو نه ولی دوست دارم ... 


چشمای آبیت تا همیشه قشنگ ترین چشمای آبی رنگ دنیا ،برای منه ...