یه لطفی بهم بکن...
تا زمانی که حرف جدیدی برای گفتن نداری بهم زنگ نزن...
این موضوع دیگه داره حالم رو به هم میزنه....
باور کن که تمام دنیای من فقط همین مسئله نیس!
یا اینو قبول کن یام من هر روز کمتر از گذشته "دوستت خواهم داشت "
به گمونم خاطره هام بین اون صفحه ها جامونده بود!
ورق زدم...
حتم دارم آلبوم عکس بی رحم ترین راه برای مرور گذشته اس...
هوس یه خواب خرگوشی ِ طولانی مدت کردم....
خیلی طولانی اونقدری که خستگیا وقت بیدار شدن نباشن....
+مدام میپرسم....
هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟
شاید خوشبختی همین باشه...
همین که ،خورشیدکه قصد دوباره بغل کردن آسمون رو میکنه ، چشمایی که هنوزم گرمه خوابه ،از جای گرم و نرمت و خوابای رنگارنگت دل میکنی و خودتو میسپاری به هوای خنک بهاری...
فقط میری و میری و ریه هات رو مهمون خنکی ِ نسیمای بهاری میکنی...
همین که میری رو جدول و آروم آروم قدم برمیداری و به این فک میکنی که هنوزم کیف میده راه رفتن رو همین جدولای بتنی:)
شایدم خوشبختی یعنی همین که موهاتو ببافی و خیره بشی به یکی از شلوغ ترین خیابونای شهر،به رفت و اومد آدما و وایستادن ماشینا پشت چراغ قرمز نگا کنی و به این فک کنی که حالا قدم بعدی برای زندگیت چیه؟
به گمونم به تک تک این ثانیه هایی که با هر بار پلک زدنمون میشه جزئی از گذشتمون ،حالا چه خوب یا بد،فک کنم توو تک تک این ثانیه ها چون شانس زنده بودن و زندگی کردن،افتادن و پا شدن ،گریه کردن و خندیدن،رویا دیدن و کابوس دیدن داریم،پس خوشبختیم...
به گمونم خوشبختی یعنی همین که هنوزم توو جاده ی زندگییم هر چند خسته و گاها لنگ لنگون، همین که توو مسیریم و قدم برمیداریم و میریم جلو،فک کنم همین ِ ...
ازش میپرسم :اگه یه روز صب از خواب بیدار شدی و فهمیدی که حداقل همون روز امید به زندگی رو گم کردی چیکار میکنی؟
میگه :بدون امید که نمیشه زندگی کرد!
میپرسم که :خوب امیدت برا شب کردن امروز چیه ؟
میگه ،گوش میدم،خوب آدما باهم فرق دارن!
به خیابونی که تازه داره بعد تاریکی زنده میشه نگا میکنم....
میگم:ولی من اگه یه روز امید اون روزم رو گم کردم حتما مابقی ِ روزم میخوابم....
جلل خالق!
الان به یه وب برخوردم که پستاش ،پستای وب خودمه بیشترش!
آدرسشم تقریبا شبیه وبه خودمه!
http://dokhtarebahmani-bsky.blogfal.ir
من قاطی کردم یا این وب ،خواهر گمشده ی وب خودمه!؟
هان؟؟