زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...
زنانه ترین ناگفته های حوا

زنانه ترین ناگفته های حوا

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید،اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید،این منم قهرمان خودم...

خوابگاه

اومدم شهر دانشجویی و چند روز تمام درگیر تمیزکاری اتاق و چیدن وسایل و خرید کم و کسری بودیم امروزم قراره باز با امیرعلی برم خرید اونقدر که گف دیگه تنهایی نرو خب...


دو شب پیش با هم اتاقی جدید حرف میزدم،حرف رسید به کلاسای قبلی مون و من اسم دونه دونه ی همکلاسیای قبلیم رو گفتم به اسم سین که رسیدم گف عه!این فامیل سینا دوست پسر منه....


از علی پرسیدم گف آره سین و سینا باهم فامیلن...