اولین شب سال رو چگونه گذرانید ؟
با مادر خانمی عزیز که مشغول تماشای سریال بی سر و ته مورد علاقه اش بود!
با آقای پدر که تعطیلات رو اومده پیش ما و خسته رو کاناپه خوابش برده بود :)
با لُپ لُپ که عین خودم هی ناخنک میزد به آجیل و شیرینیا! شکمو هم خودتونین :)
و کلی پیام به دوستان و متقابلا دوستان به من :)
زنگ زدن های خاله جان ها و مکالمه های تصویری و تبریک عید به این شیوه :)
و دق دادن منو خاله ته تغاری با نشون دادن شیرینیای عید به هم که ببینیم شیرینیای کی خوشمزه تر عه! :/
و بعدشم دلتنگی برای استاد زیستم همونی که همیشه فنجون چاییش دستش بود :)
متاسفانه نه تلگرام داره نه واتساپ نه هیچی!
نشد که بهش تبریک بگم اما دلم شدید براش تنگ شده :)
و حرف زدن با دیبا بعد دو سال!
یهو به خودمون اومدیم و دیدم اونقدر توو شرایط مشابهیم که انگار داریم مثل هم زندگی میکنیم! بعدش به وقت ایران اولین ساعات روز اول بهار رو با هم بودیم هر چند از طریق واتساپ :)
پویا و نهالم که فرت و فرت فیلم میفرستادن :)
اینجوری دیگه :)
عاقا مرسی به خاطر تبریکاتون :)
منم برای همتون دنیا دنیا آرزو های رنگی و قشنگ دارم :)
دنیا به کام تون باشه امسال و همه سال :)
منم مثل همه منتظرم ببینم امسال قرار چیا بشه...
به خیر و صلاح همه مون باشه همه ی این اتفاقای توو راه...
دلم به اون بالایی قرصه همین و بس :)
*عنوان از سهراب سپهری :)